یک افسر نیروهای ویژهٔ بریتانیا (SAS) در جریان جنگ جهانی دوم اسیر می‌شود و او را وادار می‌کنند در یک اردوگاه اسرا به دست ژاپنی‌ها بجنگد.

شهر باستانی پالمیرا در سوریه به‌تازگی از دست داعش آزاد شده است. یک تیم ویژه خنثی‌سازی مواد منفجره‌ی جنگی، مسیر ورود به شهر را کیلومتر به کیلومتر از بمب‌ها و تله‌های انفجاری برجای‌مانده از تروریست‌ها پاک‌سازی می‌کند. اما هرچه نیروهای خنثی‌سازی به مرکز پالمیرا نزدیک‌تر می‌شوند، شدت و قدرت انفجارها بیشتر می‌گردد. تنش میان کاپیتان جوان تیم و باتجربه‌ترین کارشناس خنثی‌سازی افزایش می‌یابد. با این حال، زمانی که تیم در کمین می‌افتد و کاپیتان ربوده می‌شود، این کارشناس باتجربه است که برای نجات او دست به کار می‌شود.

یک مستند که اجرای آریتا فرانکلین را همراه با گروه کر در کلیسای باپتیست نیو بتل در محله واتس، لس‌آنجلس در ژانویه ۱۹۷۲ به تصویر می‌کشد.

فیلم ابتدا در جشنواره‌های بین‌المللی اکران شد و سپس در سینماها و پلتفرم‌های دیجیتال برای استریم و خرید در دسترس قرار گرفت. نسخه‌های DVD و Blu-ray نیز منتشر شد.

در سال ۱۹۹۹، یک کارمند سیاسی جوان در وزارت دفاع به نام اسکات هافمن (Scott Huffman) وظیفه می‌یابد که درخواست ارتقای یک نشان نظامی به مدال افتخار (Medal of Honor) را بررسی کند. پس از انجام اعمال برجسته‌ای از شجاعت، خلبان ویلیام اچ. پیتسنبارگر (William H. Pitsenbarger) در سال ۱۹۶۶ در ویتنام کشته شد. او برای دریافت مدال افتخار معرفی شده بود، اما نشان او به صلیب نیروی هوایی تنزل پیدا کرد. بیش از ۳۰ سال، همرزمان و خانواده‌اش برای دریافت این مدال برای او تلاش و پیگیری کردند. هافمن در ابتدا بیشتر به فکر پیشرفت شغلی خود بود تا این پرونده، اما هرچه بیشتر تحقیق می‌کند، بیشتر متقاعد می‌شود که پیتسنبارگر شایستهٔ مدال افتخار بوده و باید همان سال ۱۹۶۶ آن را دریافت می‌کرد. اما چرا در آن زمان این مدال به او داده نشد؟

«ویتنام جنوبی، بعدازظهر ۱۸ اوت ۱۹۶۶ – به مدت سه ساعت و نیم، در زیر باران شدید و میان گل و لای و درختان شکسته‌ی یک مزرعه کائوچو به نام لانگ تان، سرگرد هری اسمیت و گروهی متشکل از ۱۰۸ سرباز جوان و عمدتاً بی‌تجربه استرالیایی و نیوزیلندی برای بقا می‌جنگند. آن‌ها باید در برابر نیروی عظیم ۲۵۰۰ نفری ارتش ویت‌کنگ و ارتش شمال ویتنام مقاومت کنند. با کمبود مهمات، افزایش تلفات و آماده شدن دشمن برای حمله نهایی، هر سرباز باید نیروی درونی خود را بیابد تا با شجاعت، شرافت و انسانیت در برابر آینده‌ای نامعلوم پیروز شود. نبرد لانگ تان یکی از خونین‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین نبردها در تاریخ آنزاک است که با وجود جان‌باختن ۱۸ استرالیایی و بیش از ۲۴۵ ویتنامی، به کسب افتخارات و مدال‌های شجاعت از آمریکا و ویتنام جنوبی انجامید.»

در آغاز جنگ جهانی دوم و با افزایش بحران در بریتانیا، چرچیل دستور می‌دهد که سازمان جاسوسی جدید او، SOE (Special Operations Executive)، زنان را برای جاسوسی استخدام و آموزش دهد. مأموریت دشوار آن‌ها: خرابکاری و ایجاد مقاومت. ورا آتکینز (Stana Katic)، «مستر جاسوس» SOE، دو داوطلب غیرمعمول را جذب می‌کند: ویرجینیا هال (Sarah Megan Thomas)، آمریکایی بلندپرواز با پای چوبی، و نور اینایات خان (Radhika Atpe)، صلح‌طلب مسلمان. این زنان با هم به تضعیف رژیم نازی در فرانسه کمک کرده و میراثی ماندگار برجای می‌گذارند. داستان بر اساس وقایع واقعی است.

«از فیلم‌ساز تحسین‌شده فیلم Mr. Six، یک حماسه جنگی تکان‌دهنده. در سال ۱۹۳۷، هشتصد سرباز چینی در انباری در وسط میدان نبرد شانگهای در محاصره کامل ارتش ژاپن می‌جنگند.»

در شبی طوفانی در جریان جنگ جهانی دوم، یک خلبان زن با محموله‌ای فوق‌سری، با مذاکره وارد یک هواپیمای بمب‌افکن آماده پرواز می‌شود. خدمه همه مرد و بی‌تربیت به اجبار موافقت می‌کنند، اما شک‌هایشان درباره هویت او و محموله مرموز به سرعت افزایش می‌یابد. درست در همین زمان، سایه‌ای در ابرها ظاهر می‌شود — آیا این ناوگان ژاپنی است که در حال نزدیک شدن است؟ یا ناشی از یک مسافر پنهان شیطانی دیگر؟

سال ۱۹۴۲. ژیل، یک مرد جوان بلژیکی، به همراه دیگر یهودیان توسط اس‌اس دستگیر شده و به یک اردوگاه کار اجباری در آلمان فرستاده می‌شود. او با قسم خوردن به نگهبانان که ادعا می‌کند یهودی نیست بلکه ایرانی است، جان خود را نجات می‌دهد. این دروغ او را موقتاً نجات می‌دهد، اما سپس ژیل مأموریتی به ظاهر غیرممکن دریافت می‌کند: آموزش زبان فارسی به کوخ، افسر مسئول آشپزخانه اردوگاه، که رویای افتتاح یک رستوران در ایران پس از پایان جنگ را دارد. ژیل مجبور می‌شود کلمه به کلمه زبانی را اختراع کند که نمی‌داند. با شروع رابطه غیرمعمول بین این دو مرد که حسادت و سوءظن ایجاد می‌کند، ژیل به شدت آگاه می‌شود که هر حرکت اشتباه می‌تواند فریب او را فاش کند.