در سال ۱۹۶۴، دختری نوجوان به نام کاتلین هریس تصمیم می‌گیرد برخلاف میل مادر مطلقه‌اش، به صومعه‌ای در جنوب آمریکا بپیوندد و راهبه شود. او برخلاف سایر خواهران مذهبی، در خانواده‌ای بدون دین بزرگ شده است و ایمانش را به‌تنهایی یافته است. در صومعه‌ای که تحت فرمان مادر اعظم ماری سن‌کلر اداره می‌شود، قوانین سخت‌گیرانه مذهبی حاکم است و هیچ‌گونه تردید یا پرسش از جانب راهبه‌ها پذیرفته نمی‌شود. در حالی‌که کلیسای کاتولیک به‌دلیل «شورای واتیکان دوم» در حال تغییر و نوسازی است، این صومعه مقاومت می‌کند و درگیری شدیدی میان ایمان سنتی و دگرگونی مدرن شکل می‌گیرد. در این میان، کاتلین باید میان باور شخصی، اطاعت کورکورانه و عشق الهی تصمیم بگیرد.

سه غریبه – که در یک ساختمان آپارتمانی در شهر نیویورک زندگی می‌کنند و علاقه‌ شدیدی به جنایات واقعی دارند – ناگهان خود را درگیر یک ماجرای قتل می‌یابند.

پس از ناکامی در یافتن موفقیت در برادوی، اِیپریل (April) به شهر زادگاهش بازمی‌گردد و با بی‌میلی برای آموزش گروهی از نوجوانان ناموفق و متفاوت در راه آماده‌سازی برای یک مسابقه بزرگ انتخاب می‌شود.

پس از آنکه ادعا می‌شود مریم مقدس بر دختری جوان به نام آلیس که دچار کم‌شنوایی است ظاهر شده، او به‌طور غیرقابل‌توضیحی توانایی شنیدن، صحبت کردن و درمان بیماران را به دست می‌آورد. با گسترش خبر، مردم از نزدیک و دور برای تماشای معجزاتش به شهر کوچکی در نیوانگلند می‌آیند. در این میان، یک خبرنگار بی‌اعتبار که به دنبال احیای دوباره‌ی حرفه‌اش است، برای تحقیق به آنجا می‌رود. اما با شروع رخدادهای هولناک، او کم‌کم به این شک می‌افتد که این پدیده‌ها واقعاً کار مریم مقدس هستند یا چیزی بسیار شوم‌تر و تاریک‌تر پشت ماجرا نهفته است.