برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
معرفی و بررسی مجموعه انیمیشن سینمایی من نفرتانگیز| Despicable me
منتشر شده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴
0 بازدید
من نفرتانگیز و انیمیشنایی که اختصاصا دنیای مینیونها رو بهتصویر میکشن، جزو محبوبترین کارای پویانمایی هستن که دستمایهی میمها و کلیپای اینترنتی زیادی شدن. کمدی این انیمیشن، نهتنها برای بچهها بلکه برای افراد بالغ هم میتونه جذابیت خاصی داشته باشه.
با انتشار من نفرتانگیز 4 در سال 2024، رودروایسی رو کنار گذاشتم و بهتر دیدم که حسی که این انیمیشن تونست برام زنده کنه رو مرور کنم. گرچه این مطلب به من نفرتانگیز 4 اختصاص نداره و مروری داره روی محتوای مشترک سه قسمت قبلی. دلیل رودروایسی هم این بود که کالبدشکافی داستانهایی که مخصوص بچهها درست میشن، ممکنه درنظر برخی کار بیهودهای بهنظر بیان. خیلیا رو دیدم که توصیه میکنن برای نقد، صرفا سراغ کارایی بریم که تحسین شده و بهقولا فاخر هستن اما فکر میکنم دونستن اینکه بچهها درحال مصرف چجور خوراکی فکریای هستن، درنوع خودش از اهمیت زیادی برخورداره.
درسته که خوده بچهها لزوما مصرف کنندهی چنین مطالبی نیستن اما برای اطرافیانشون میتونه مفید باشه تا بتونن با نحوهی تاثیرپذیری بچهها ارتباط بگیرن و براشون همصحبت خوبی درمورد انیمیشنایی بشن که داره روی ذهن و علایقشون تاثیر میذاره.
قسمت 4، در زمان نوشتن این مطلب، حسابی داغ و تازه است و تازه فقط 11 هزارنفر توی سایت IMDb بهش واکنش نشون دادن که با امتیاز 6.3 میشه گفت که فعلا درگیر بازخوردهای نهچندان خوبی از طرف منتقداست که این موضوع درمورد فیلمای چند قسمتی، عمدتا صدق میکنه.
اما این بازخورد، خیلی متفاوت با چیزی هست که میشه از طرف مخاطبای گوگل دید. وقتی میگیم مخاطبای گوگل، صرفا با یهسری منتقد سختگیر طرف نیستیم و میانگینی از تمام انواع بیننده رو میشه دید. 90 درصد پسند مخاطبای گوگل به این معنیه که با یه کار بسیار جالب و دیدنی روبهرو هستید که در بدترین حالت، میتونه بهراحتی بینندهی خودشو سرگرم کنه.
پدر بچهها بهخاطر نبوغش، از نوعی امپراطوری برخورداره. اون لزوما شخصیت مثبتی نیست اما برای خونوادهاش میتونه هر کاری انجام بده.
هر سناریویی نوعی انگیزه رو دنبال میکنه. شاید بهتره بگیم یک مجموعه انگیزه که ممکنه بخشیشون از همون ابتدا آشکار باشن و برخی در ادامه بتونن پیدا بشن. انگیزهها به شکلهای مستقیم و غیر مستقیمی به مخاطب منتقل میشن. سینما این قابلیت رو داره که از عناصر بسیار متنوعی برای انتقال یک پیغام استفاده کنه و سادهترین پیغامها، در قالب نوعی انگیزه منتقل میشن. بیشترین انگیزهی درون این مجموعه انیمیشن هم متمرکز بر موضوع رفتارهای یاغیگرانه و آنارشیستیه. کاری که بدیهتا میدونیم بده و قراره بقیه رو ناراحت کنه.
سناریوی من نفرتانگیز، همیشه ختم میشه به محقق کردن یه خواستهی انساندوستانه یا نرمال ولی درحالت عادی، شخصیتا دارن وقت خودشون رو صرف تحقق پروژههایی میکنن که کاملا باور دارن شرورانه است. عمدهی این کارا مرتبط با دزدی یا کسب نامشروع قدرته.
شاید بگید که این صرفا تلاشی برای ایجاد یه کار کمدیه ولی وقتی به زبون رایج در علوم انسانی درمورد این الگوهای درون داستان صحبت کنیم، بیشتر و بیشتر میشه درک کرد که صرفا با یه ترکیب کمدی طرف نیستیم و تمام این جزئیات میتونن منشا الهام بچهها قرار بگیرن. بهتره یادآور بشم که این حرفا به این معنی نیست که از دیدن این کارتون اجتناب کنید بلکه تلاشی برای تحریک نگاه انتقادیتون هست. نگاهی که میتونید در حین گفتوگو، به بچهها هم منتقلش کنید. مشکلی که در نقد کارای مخصوص کودکان وجود داره اینه که بچهها لزوما دایرهی لغات گستردهای ندارن. اونا بیشتر به شکلی انتزاعی دنیای اطراف خودشون رو درک میکنن.
“تقلید کردن” در دوران کودکی و اوایل نوجوانی خیلی رایجه و برای فرد زیاد اهمیتی نداره که کاری که تقلید میکنه لزوما مثبته یا منفی. اگر رفتاری رو در جایی ببینه، ممکنه کاملا کورکورانه سعی کنه تقلیدش کنه و بیشتر بهخاطر پیامدی که دریافت میکنه ممکنه دست از تقلیدش بکشه. این خیلی با نگاه یه بزرگسال محافظکار فرق داره و میشه مسئولیتپذیری بیشتری نسبتبه محتوایی که بچهها در معرضش قرار میگیرن نشون داد.
“من نفرتانگیز” هنوزم شانس اینو داره که سریهای جدیدی رو به بازار عرضه کنه و سناریوش انعطاف زیادی داره و هنوزم شخصیتاش محبوب هستن. با اینوجود میشه حس کرد که گرههای داستانی لزوما با اهداف چندان جالبی وارد سناریو نمیشن و بیشتر میشه تولید کنندههایی رو تجسم کرد که سعی دارن فقط یه داستان رو تحریر کنن و ایدهی تجاری جدیدشون رو شکل بدن. خیلی از تولید کنندههای آثار کودکانه، اونقدرا هم که لازمه در مورد ویژگیهای خاص بچهها اطلاعات ندارن و سعی نمیکنن سناریوی بهینهای رو عرضه کنن. پول خوب میتونه بهترین ایدهها رو درجا یا بهتدریج، دچار زوال کنه.
جمعبندی
چیزی مثل من نفرتانگیز، بهنظر میاد که از ابتدا هم با اهداف تجاری ساخته شده و نه چیز دیگه. نمیشه تجسم کرد که اهداف چندان پیشرو و تحسین برانگیزی پشت این ایده است و متاسفانه هربار هم منتقدا بدتر از قبل بهسراغش میرن و ظرافتی برای تشریح محتواش بهکار نمیگیرن. صرفا به این موضوع اشاره میکنن که ما با یه ایدهی تجاری جذاب طرفیم که هنوزم طرفدارای خودشو داره و میتونه جو راکد دنیای انیمیشن رو نجات بده.