برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
بررسی اولین بازخورد ها نسبت به انیمیشن The King of King
منتشر شده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
انیمیشن The King of Kings یه کار خونوادگیه که داستان حضرت عیسی رو از دیدگاه چارلز دیکنز روایت میکنه. این اثر بر اساس داستانی که دیکنز برای بچه هاش نوشته و تا سال 1934 منتشر نشده بود، ساخته شده. در جریان این انیمیشن، شخصیت دیکنز، داستان عهد جدید رو برای پسرش والتر و گربه شون تعریف میکنه.
با وجود اینکه این فیلم علنا سعی داره بگه یه کار مذهبیه که برای خوش آمد یه جامعه ی مسیحی نوشته شده اما باز هم بابت مسائل به شدت سطحی نگرانه ای از طرف مسیحی های متعصب، بازخورد منفی دریافت کرده.
مثلا به این پیله کردن که چرا شخصیت ها رو شبیه کاریکاتورا طراحی کردین و اینقدر ویژگی های اغراق آمیزی دارن؟
شخصیت حضرت عیسی، با یه گردن بلند و باریک و موهای ابریشمی طراحی شده و حس مظلومیت رو تداعی میکنه. شخصیت های فرعی مثل فریسی ها، که به عنوان دشمنای عیسی معرفی شدن، ویژگی های اغراق آمیز خاص خودشون رو دارن که تجسمی از اهداف و انگیزه هاشون هست.
نظر اولیه ی منتقد گاردین اینه که این انیمیشن، هرچند به پای بهترین حماسه های کتاب مقدس نمیرسه اما به عنوان یه انیمیشن خانوادگی، قابل قبوله.
من در اینجا قصد ندارم ترجمه ای از نقدها یا اخباری که پیش از این توی سایتای خارجی منتشر شدن رو ارائه بدم و اگر به خبری هم اشاره بشه، مطمئنا برای اینه که نقد خودم رو درموردش بنویسم. هیچ دلیلی وجود نداره که درمورد نقد محتوای یه اثر تبلیغاتی مسیحی هم رودروایسی به خرج بدم یا نگران بازخورد های احتمالیش باشم.
داستان این انیمیشن، داستان زندگی عیسی رو از تولد تا زمان مصلوب شدن، در قالب یک سفر معنوی به تصویر میکشه و شامل آموزه هایی درمورد اخلاق و مذهب هست. به شکل واضحی، پیغامایی درمورد عشق و مهربانی، بخشش، فداکاری و مفهوم پادشاهی حقیقی منتقل کرده. زندگی عیسی در جریان این انیمیشن به عنوان الگویی از عشق بی قید و شرط به همه ی انسان ها، حتی دشمناش به تصویر کشیده شده که همین یک جمله، به خودی خود برای زیر سوال بردن مفهوم انیمیشن، کافیه.
چرا آدم باید دشمنانش رو ببخشه و باهاشون عطوفت داشته باشه؟ مسیح با چیزی به اسم بی تفاوتی آشنایی نداشته؟ آیا استفاده از چنین نصیحتی، باعث آسیب پذیری آدما از دشمنانشون نمیشه؟ بخصوص وقتی مخاطب چنین انیمیشنی به طور پیشفرض، بچه ها و نوجوونا هستن.
در آموزه های مسیحی، بخشش دشمنا و نشون دادن عطوفت بهشون، به عنوان یکی از اصول کلیدی مطرح شده. این نگاه، به جای تمرکز روی مقابله ی مستقیم با دشمنی ها، دعوتی هست برای ایجاد صلح و کاهش تنش، که از منظر معنوی، به رشد فردی و روحانی کمک میکنه. اما چنین نصیحتی می تونه جالش هایی رو در دنیای واقعی به همراه داشته باشه؛ به ویژه برای بچه ها و نوجوونایی که در حال شکل دادن به دیدگاه های خودشون نسبت به دنیا هستن.
مفهوم بی تفاوتی، نوعی راهکار برای برخورد با عامل منزجر کننده میتونه باشه. این رویکرد، به جای تقابل یا بخشش، انرژی عاطفی فرد رو از دشمنی ها دور میکنه و روی خودسازی تمرکز داره. این نگاه در صورتی که به عنوان یک رفتار آگاهانه و نه از سر انفعال به کار گرفته بشه، می تونه مفید واقع بشه.
وقتی اموزه هایی مثل بخشش، بدون زمینه سازی مناسب یا توضیح کامل به مخاطبای کم سن و سال ارائه میشن، ممکنه پیام ها به شکل اشتباهی دریافت بشن. بخصوص وقتی که دشمنی ها واقعی و خطرناک هستن و بخشش بی قید و شرط میتونه به آسیب پذیری شخص، منجر بشه.
حقیقتا تا امروز هر فیلم و انیمیشن مسیحی ای که دیدم، یعنی کارایی مثل این انیمیشن که مشخصا برای تبلیغ مسیحیت ساخته شدن، یه اشاره ی بیمارگونه و مازوخیستی به بخشش دیگران داشتن و ذره ای به این موضوع نپرداختن که طی این فرآیند، چطور می تونیم از خودمون در مقابل سواستفاده و آسیب های روانی بالقوه، حمایت کنیم.
این موضوع، یکی از ضعف های قابل توجه طیف زیادی از کارای مذهبی مسیحیه که روی آموزه هایی مثل بخشش تاکید میکنن و در عین حال، از جنبه های عملی و روانشناختی اثر، غفلت میکنن.
انیمیشنی مثل The King of Kings معمولا روی ایده های مرتبط با فداکاری و بخشش تمرکز داره اما به این سوال توجه نمیکنه که فرد چطور میتونه در فرآیند بخشیدن دیگران، از خودش در مقابل سواستفاده یا آسیب های روانی، مراقبت کنه.
جمع بندی
بخشش بدون درک و آموزش کافی درباره ی مرز های شخصی و اهمیت حفظ سلامت روان، می تونه به پیام های خطرناکی ختم بشه. بخصوص برای مخاطبای جوون تر، همچین نگاه مازوخیستی ای می تونه تصویر نادرستی از تعاملات انسانی ارائه بده. تصویری که فرد در جریانش مجبوره حتی در جوامهه با آسیب های جدی، از خودش دفاع نکنه.
در طراحی پیام همچین داستانی، جای خالی یک رویکرد، به شدت احساس میشه؛ رویکردی که بخشش رو به عنوان انتخابی آگاهانه و مسئولانه مطرح کنه و نه به عنوان یک وظیفه ی بی قید و شرط. آموزش درمورد اهمیت شناخت مرز ها، تقویت مهارت های خود مراقبتی و تشویق شخص به ایجاد تعادل بین مهربانی و حفاظت از خودش، می تونه پیام به مراتب سازنده تری باشه.