برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم مدرسهی هیولا
منتشر شده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
مدرسهی هیولا یه فیلم فانتزی و کودکانه است که روی محیطای مدرسهای تمرکز داشته. محیط مدرسهای یه انتخاب اغلب برنده است که شانس استقبال از فیلمو بالا میبره چون تعداد کاراکترا و تعاملشون زیاده و میتونه تجارب متنوعتری رو به تصویر بکشه که بچهها بهش علاقه دارن. بخصوص وقتی صحبت از مدرسهی خاص و کمیاب باشه که مثل مدرسههای معمولی، کسل کننده نیست و میشه توش سرگرمیهای زیادی رو از سر گذروند.
این فیلم، یه ایدهی اولیهی خوب داره اما چند تا ناشیگری کشنده، سبب امتیاز کمش از بینندهها و منتقدا هم شده. وقتی شما قصد دارید یه دنیای فانتزی رو بسازید و بیننده رو به درونش بکشید، اولین لازمهاش اینه که یه اتمسفر سازی خیلی خوب داشته باشید. این اتمسفر سازی، بخشیش به کمک سناریو و دیالوگای خوب و بخشیش هم به کمک تصاویر و جلوههای بصری خوب، امکان پذیر میشه.
مدرسهی هیولا، سناریو و دیالوگای ناشیانهای داره و خیلی وقتا هم شعار زده میشه. یه همچین سناریویی، برای ارتباط گرفتن با مخاطب و تاثیر گذاشتن روی ذهنش، لازمه توی تجارب و سکانسای متعددتری که دیدنی و سرگرم کننده باشن غربال بشه.
به علاوه، جلوههای بصری هم چیز دندونگیری برای ارائه ندارن.
بهتره بدونید که مدرسهی هیولا یه اثر اقتباسیه که از روی یه سری عروسک محبوب ساخته شده. این اقتباس رو ممکنه با کلمهی فرانچایز عروسکی هم توصیف کنن. علاوه بر فیلم، تا الان یه سری کارتون هم از روی این عروسکا ساخته شده. این کارتون، به صورت سریالیه و چنانچه امتیازش رو توی سایت Imdb بررسی کنید، همه ی قسمتاش تقریبا در حدود همین فیلم اقتباسی هست.
با این وجود، توی داستان این فیلم، تغییرات قابل توجهی به وجود اومده که این موضوع، برای افرادی که فیلم رو به خاطر علاقهشون به کارتون اصلیش تماشا کردن، زیاد موضوع جالبی نبوده.
بعضی از داستانا هستن که فقط توی یکی از فرمای بصری خوب از آب در میان. مثلا یه داستان هست که فقط انیمهاش جالبه و وقتی ازش فیلم درست میکنن، حسابی توی ذوق میزنه یا به خاطر ناشی بودن کارگردان، زیاد خوب از آب در نمیاد.
ممکنه چیزایی توی داستان باشه که فقط کارتون تونسته باشه به خوبی نشون بده و برای تبدیلش به یه فیلم، نیاز به جلوههای بصری حرفهای و بازیگرای کاریزماتیک باشه که طبیعتا هر تولید کنندهای از پس تامین این الزامات، بر نمیاد.
یکی از چیزایی که توی فیلم مدرسهی هیولا توی ذوق میزنه، گریم و جلوههای ویژه هست. گریما قراره جوری باشه که این موجودات رو متفاوت با انسانا و با ژن بخصوصی نشون بده؛ اما فیک بودن این گریما کاملا مشخصه. مثلا شخصیت اول فیلم، اولش بین جمعیت آدما ظاهر میشه و بقیه از دیدنش تعجب میکنن و میگن طرف آدم نیست. در حالی که گریمش شبیه یه کاستوم خیلی ساده است که اگه با این ظاهر، وارد جامعه بشید، بقیه فکر میکنن هنرپیشه هستید و میخواید نمایش خیابونی بذارید و پولی جمع کنید. کسی با دیدن این ویژگیها، فکر نمیکنه که لزوما یه دو رگه یا موجود بیگانه هستید.
نشون دادن تفاوت هیولاها با مردم عادی، میتونست به شکل جالبتری به تصویر کشیده بشه؛ که این فیلم، از عهدهاش بر نیومده.
جمعبندی
جای خالی فیلم و سریالایی مثل مدرسهی هیولا که یه دنیای فانتزی رو برای سرگرم کردن نووجونا و بچهها ایجاد کنه خیلی خالیه و بعد از کاری مثل هریپاتر، دیگه چیز چندان دندونگیری عرضه نشده. به عنوان فردی که به دنیاهای فانتزی نوجوون پسند علاقه داره باید بگم که سازندهها لازمه با ظرافت بیشتری به دنیای بچهها نگاه کنن و درک کنن که سن و سال یک فرد، لزوما به این معنی نیست که به یه داستان ساده و کم مایه راضی بشه و ازش تاثیر بپذیره.
بچههای این دوره زمونه بخصوص، درک پیچیدهتری از زندگی دارن و پرورش یافتهی دنیای مدرنی هستن که اونا رو هر روز در معرض یه دادهی بسیار انبوه قرار میده.