برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!

نقد و بررسی فصل دوم انیمیشن ریک و مورتی
منتشر شده در تاریخ ۱۳ آبان ۱۴۰۴
0 بازدید
زمانی که تماشای انیمیشن ریک و مورتیو شروع کردم، دقیقا نمیدونستم چقد محبوبیت داره و نقد خاصی هم در موردش نخونده بودم و با خودم فکر میکردم زشت نیست که یه انیمیشن داره اینقدر برام جالبتر از کلی کارای فاخر سینمایی و سریالی جلوه میکنه؟ ولی وقتی نگاهی به بازخوردای این انیمیشن انداختم، برق از سرم پرید و متوجه شدم که قافلهی دور و درازی پشت سر خودش داره و بعضیها حتی اپیزود به اپیزود نقدش میکنن.
در ادامه سراغ بررسی محتوای فصل دوم میریم. حتی اگر این فصلو ندیده باشید هم میتونید این مطلبو بدون نگرانی بخونید چون قرار نیست که داستان سریالو اسپویل کنه.

در ابتدا، انیمیشن ریک و مورتی، در نظرم یکم ناامید و غمگین جلوه کرد و کمدی سیاهش رو توی یه سیاهچال بیپایان میدیدم، اما تقریبا اواخر فصل اول، چند نکته دیدم که نظرمو تغییر داد و با اشتیاق زیادی، به سراغ دیدن فصل دومش رفتم.
اگر دوست دارید با فلسفهی اگزیستانسیالیسم آشنا بشید و خوندن کتابای سفت و سخت آکادمی کمک زیادی بهتون نکرده، این انیمیشن میتونه کمک دهنده باشه. در ابتدا فکر کردم که شاید نویسنده قصد داره تا از این طریق، چیزی مثل اگزیستانسیالیسم، نیهیلیسم و ابزوردیسم رو تبلیغ و توجیه کنه و به مخاطبش بگه که دنیا سیاهه و صرفا مجبوری یه جوری بهش بخندی تا بگذره؛ اما در ادامه، چیزایی که توی انیمیشن دیدم، تقریبا قانعم کرد که نویسنده بیشتر به دنبال انجام نوعی آزمایش ذهنیه. ممکنه دیدن این انیمیشن، برای یه فرد پوچگرا یا باورمند به اگزیستانسیالیسم یه جور چیز جالب به حساب بیاد که داره به همچین افکاری دامن میزنه اما اگر بیطرفانه به این انیمیشن نگاه کنیم، اتفاقا ممکنه آدمو از چنین جهانبینیهایی دلزده و ناامید هم کنه. بخصوص وقتی کاراکترهایی وارد داستان میشن که افکار و جهانبینیای کاملا متفاوت با ریک و مورتی دارن یا ریک و مورتی مجبور میشن تا برای حل یه سری از مشکلات، این جهانبینیها رو حتی شده به طور موقت، کنار بذارن.

ریک سانچز با تمام بددهنیها، بیمسئولیتیها و آزمایشای غیر اخلاقیش، هنوز هم فرد جالب و تحسین برانگیزیه. اون افسرده و ناامید و در عین حال، صاحب یه شخصیت نبوغ آمیزه. به علم چسبیده ولی حتی علمو هم مسخره میکنه و مشخصا این موضوع، تاثیر چندانی روی تغییر کیفیت حال روانیش نداشته، صرفا کمکش میکنه که وقت بسوزونه و سرگرم بشه.
خونوادهی اسمیت، بیشتر از قبل احساس میکنن که ریکو دوست دارن، البته اگر پدر خونواده یعنی جری رو نادیده بگیریم. جری تصویری از بورژوای آمریکائیه؛ همهاش سعی میکنه تصویر خوبی از خودش بسازه اما به موقعاش از ریک هم دلسنگتر و بدجنستر میشه.
توی فصل اول، درک اینکه واقعا ریک چه جهانبینیای داره و چه هدفی پشت کاراش هست سخت بود، هرچند که بارها جهانبینی خودشو با جملههای مختلفی بیان میکرد ولی با توجه به استعداد و تواناییهای زیادی که داشت، ممکن بود سخت به نظر برسه که این حرفا رو جدی میزنه، اما در جریان فصل دوم و به تکرار افتادن بعضی الگوهای رفتاری، میشه با قاطعیت گفت که ریک سانچز یه اگزیستانسیالیست به تمام معناست.

در فصل اول، اون رفتار همدلانهی زیادی از خودش نشون نمیده؛ یه تازه وارده و اعضای خونواده، هنوز چندان درکش نمیکنن. همراه شدن با مورتی هم بیشتر از هرچیز، براش یه بازیچه و سرگرمیه؛ اما به تدریج میشه دید که داره با خانوادهی خودش همدل میشه و ازشون تاثیرات مختلفی میپذیره، توی سختیها کمکشون میکنه و بعضا به خاطرشون فداکاری هم میکنه. اینکه ریک چجوری از یه عده آدم که در نظرش یه عده فرد کسل کننده و کمهوش بیشتر نبودن داره تاثیر میگیره و شروع میکنه به ایجاد نوعی وابستگی عاطفی، میتونه به عنوان یکی از نقاط عطف فصل دوم ریک و مورتی ظاهر بشه.
اولش فقط محض کنجکاوی این انیمیشن رو میدیدم و الان، هر صبح که بیدار میشم، یکی دو قسمتشو نگاه میکنم و اون ماتم صبحگاهیمو از بین میبره؛ چون میبینم من تنها فردی نیستم که احساس کسالت داره و از زندگیش راضی نیست و دوست داره تجارب هیجان انگیزتری به دست بیاره. میفهمم واقعا جرم نیست که زندگی در نظرت بیمزه و حوصله سر بر بشه و آدم حق داره که چیزای بیشتری بخواد و هیچ حد و مرزی برای ماجراجویی و طبع کاشف آدمیزاد وجود نداره.
ریک، هیچ حد و مرزی نداره و با اشتهای زیادی دنبال خوراکی ذهنی میگرده و علم رو هر چقدر که بخواد میبلعه. نه اهمیتی به سن و سالش میده نه اینکه بقیه چجور قضاوتش میکنن، کیفیت زندگیش در اولویته و عرفو نمیپذیره.

به عنوان یه جمعبندی
امروز قصد دارم سراغ فصل سوم این سریال برم و از اینکه تا حالا ۷ فصلش منتشر شده قطعا خوشحالم، چون دیگه نیازی نیست منتظر قسمتای جدید بمونم و حالاحالاها میتونم تماشاش کنم. ریک و مورتی، از دریچههای مختلفی به فلسفهی زندگی نگاه میکنه و اجازه میده که حتی شده به طور ناقص، در معرض آزمایشهای ذهنی و روانشناختی مختلفی قرار بگیریم.
شخصیت ریک، خیلی خوب غربال شده و صداقت و صراحتی که توی بیان افکار رادیکالش داره، اجازه میده تا بیننده، باهاش در بسیاری از مواقع، به نوعی از همزاد پنداری برسه.