برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
وقتی یک روانشناس چند همسر، خالق زن شگفت انگیز میشه
منتشر شده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
خالق شخصیت واندر وومن، ویلیام مولتون مارستون هست. ایشون به عنوان یه روانشناس و نویسنده شناخته شده که به همراه همسرش الیزابت مارستون و شریک زندگیشون الیو بیرن، این شخصیت رو خلق کردن. اون اواخر قرار بود که یه نفر دیگه هم به عنوان شریک زندگیشون وارد بشه اما بنا به دلایلی، سراغ مرد و شغل دیگهای رفت.
فکر هم نکنید که مارستون از ابتدا یه شخصیت حامی حقوق زنان بوده و تحسینشون میکرده. این قبیل حرفا رو از زمانی شروع کرد که قصد داشت زن دوم رو معرفی کنه و از زن اولش بخواد که اونو به عنوان همخونه ی جدید، بپذیره وگرنه به رغم اینکه همسر اولش یعنی الیزابت، به عنوان همکار، نقش جدی در کارای علمی ابتدایی مارستون داره اما هیچ اسمی ازش ذکر نشده و صرفا دیگران به طور مسقیم یا غیر مستقیم به این موضوع اشاره کردن که الیزابت بنده خدا هم داشته زحمت میکشیده و توی این تحقیقات دست داشته.
مارستون فرد همه فن حریف و باهوشی بود و نه تنها مهندسی ذهن و ساخت داستان و شخصیت های همه پسندی مثل واندر وومن، براش مثل آب خوردن بود بلکه به عنوان مخترع دستگاه دروغ سنج (پلی گراف) هم شناخته شده.
ویلیام مولتون مارستون، خالق شخصیت زن شگفت انگیز، فلسفه ی خاصی درمورد نقش های مردانه و زنانه و مفهوم تسلط و تسلیم داشت که در طراحی شخصیت واندر وومن هم تاثیرگذار بوده. منجمله اینکه معتقد بود طبیعت زنانه، توانایی بیشتری برای تسلیم احساساتش داره و این تسلیم رو به عنوان یک عمل شریف، توصیف کرده. این دیدگاه رو توی کارای کمیکی که اولین بار از واندر وومن پخش شد هم میشه دید. اون صراحتا درمورد اسارت و تسلیم جسمی و ذهنی، برای نشون دادن فرهنگ تمدن های درون داستان استفاده کرده. بعضی از این توصیفات، توی نسخه های بعدی حذف شدن اما ظاهرا این داستان ها، شخصیت های زن و آمازونی ها رو درحالیکه درگیر کشتی گیری و بازی های اسارت بودن، به تصویر میکشیده.
مارستون همچنین باور داشت که آموزش لذت بردن از مقید شدن میتونه به ایجاد جامعه ای صلح آمیز و باثبات کمک کنه. این فلسفه که جنبه های اروتیک هم درونش نقش داشتن، در طراحی شخصیت زن شگفت انگیز و داستان های مرتبط با این شخصیت، به وضوح دیده میشن.
سرمایه گذارهای بعدی داستان، بسیاری از این عناصر رو کنار گذاشتن ولی هنوز هم میشه ردپای افکار مارستون رو در رفتار و افکار زن شگفت انگیز دید.
شخصیت زن شگفت انگیز، یکی از نمادین ترین ابرقهرمان های زن در تاریخ کمیک به حساب میاد. بیوگرافی اولیه اش اینه که واندر وومن توی تمدن دورافتاده ای به اسم تمیسکرا زندگی میکرد و قبیله شون شامل زن های جنگجویی بود که به عنوان نماد قدرت، استقلال و شجاعت شناخته میشدن.
در نسخه های اولیه، زن شگفت انگیز به دست مادرش، ملکه هیپولیتا، از خاک رس ساخته میشه و ایزدان یونانی بهش زندگی و قدرت های ابرانسانی میبخشن. در نسخه های جدیدتر، زن شگفت انگیز به عنوان دختر رئوس معرفی میشه که به دست مادر و خاله هاش بزرگ شدن.
داستان های مرتبط با این گروه یا درواقع آمازون ها، اغلب اختصاص داره به مبارزاتشون برای عدالت و برابری. این زن ها دیگر کشتی گیری، بازی های اسارت و تمرین های جنگی میشن که تصویری از قدرت و اتحادشون هست.
این کمیک ها در دهه ی 1940 منتشر شدن و زن شگفت انگیز، فلسفه ای از اخلاق اروتیک رو مطرح کرد که روی فضیلت هایی مثل تسلط و تسلیم، به ویژه تسلط زنانه تاکید داشت. مارستون، تسلیم شدن به یک بانوی مهربان رو به عنوان یک عمل اخلاقی و قابل قبول معرفی کرد و حتی پیشنهاد داد که همچین تسلیمی میتونه کلید خوشبختی شخصی و صلح جهانی باشه.
در جریان جنگ جهانی دوم، زن شگفت انگیز نمادی از قدرت های اروتیک و اخلاقیات خاص مارستون شد که در تضاد با قدرت سیاسی فاشیستی قرار داشت. واندر وومن به عقیده ی خیلیا تونست میل به BDSM که توی جامعه مطرح نمیشد و پنهان بود رو تحریک کنه و این مفاهیم رو به عنوان رفتارهای مشروع و اخلاقی بازتعریف کرد. بعضیا عقیده دارن که زن شگفت انگیز بیشتر از هر نماد دیگه ای در فرهنگ عامه ی قرن بیستم، نظریه و عمل همچین مفاهیمی رو به جریان اصلی هنر گره زد.
کتابی در حوالی سال 1941 منتشر شد با اسم زن شگفت انگیز: اسارت و فمینیسم در کمیک های مارستون/پیتر.
نویسنده ی این کتاب، نوآه برلتسکی، به موضوعات خاصی مثل اسارت، تسلیم و تسلط اشاره کرد که عملا در مرکز دیدگاه های ویلیام مولتون مارستون قرار داشتن.
برلتسکی در تحلیل خودش نشون داد که چطور مارستون و تصویرگرش هری پیتر، شخصیتی فمینیستی خلق کردن که به موضوعات تابویی مثل دینامیک قدرت و هنجارهای اجتماعی پرداخت و هرچند این موضوعات ممکنه از دیدگاه فمینیسم مدرن، متناقض به نظر برسن اما مارستون کاملا باور داشت که این عناصر میتونن تصویری از همکاری، اعتماد و روابط اخلاقی باشن.
شاید از نظر بعضیا، استدلال های مارستون خیلی سطحی نگرانه به نظر برسه اما اتفاقا در زمان خودش تونست به موفقیت قابل توجهی برسه و واندر وومن، هنوز هم محبوبیت خاص خودش رو داره.
مهربانی و ترحم در رویکرد مارستون، به عنوان پدیده ای مطلقا مثبت ارزیابی شده درحالیکه همین محبت بی قید و شرط می تونه گاها مخرب واقع بشه و زمینه ی سواستفاده رو فراهم کنه. چه بسا که توی برخی از داستان های زن شگفت انگیز، ترحم و مهربانی بی موقع، باعث میشه تا به دیگران آسیب بزنه.
مارستون منتقدای خودشو هم داشت گرچه خیلی از این منتقدا، به حدی توی چپگرایی غرق شدن که نتونستن استدلالهای چندان دندون گیری ارائه بدن و دستشون در مقابل مهندس ذهن باهوشی مثل مارستون، تقریبا خالی به نظر میرسه.
بعضیا عقیده داشتن که مارستون، تسلط و تسلیم رو رمانتیزه کرده یعنی فلسفه ی مارستون درباره ی تسلط و تسلیم، که در کمیک های زن شگفت انگیز، به وضوح به تصویر کشیده شده، نوعی ترویج رفتارهای غیر واقعی و حتی نامناسب به حساب میان.
زندگی شخصیت مارستون که شامل زندگی مشترکش با دو زن بود، باعث ایجاد بخث های زیادی درباره ی تاثیر این روابط بر فلسفه و آثارش شد. و اینو یادتون نره که روابط مارستون به این دو مورد ختم نمیشد و با بقیه هم اونقدری صمیمی بود که کم کم میخواست یه خانوم دیگه رو هم به جمع هم خونه هاش اضافه کنه.
بعضی از منتقدا عقیده دارن که استفاده از مضامین اروتیک در کمیک های زن شگفت انگیز، به جای تقویت پیام های فمینیستی، باعث ایجاد تناقض در اهداف مارستون شدن.
همچنین مارستون متهم شده به اینکه مسائل اجتماعی رو ساده سازی کرده و توصیفش از موضوعاتی مثل نژادپرستی و جنسیت، بیشتر شبیه تصورات یه فرد توهم زده هستن تا رویکردی که براساس واقعیت، شکل گرفته باشه.
عناصر اروتیک در افکار مارستون
ویلیام مورتون مارستون، در فلسفه و آثارش، عناصر اروتیک رو به عنوان ابزاری برای بیان مفاهیم قدرت، تسلط و تسلیم به کار میبرد. ایشون عقیده داشت که این عناصر میتونن نمادی از روابط انسانی سالم و اخلاقی باشن، به ویژه وقتی که در چهارچوب عشق و احترام متقابل قرار بگیرن. همونطور که قبلا هم گفته شد، مارستون باور داشت که تسلیم شدن به یک قدرت مهربان و عادلانه، نه تنها نشونه ی ضعف نیست بلکه می تونه به ایجاد اعتماد و همکاری هم کمک کنه.
مارستون این مضامین رو به عنوان راهی برای نمایش قدرت زنانه و ایجاد تعادل بین تسلط و تسلیم معرفی کرد. با این وجود، این دیدگاه ها از طرف بعضی از منتقدا به عنوان عامل ترویج رفتارهای غیر واقعی یا نامناسب، مورد نقد قرار گرفتن.
مارستون و ساده سازی مسئله ی نژادپرستی
در کمیک های زن شگفت انگیز و بعضی از آثار دیگه ی مارستون، ایشون علاقه داشت مسائل پیچیده ی اجتماعی مثل نژادپرستی رو به شکلی ساده تر و قابل فهم تر برای مخاطبای عمومی ارائه بده. به جای پرداختن به ریشه های عمیق و ساختاری نژادپرستی، بیشتر روی پیام های کلی درباره ی عشق، همکاری و برابری تمرکز میکرد. این وضعیت آش شله قلم کار فیلمای نت فلیکسی مثل ترکیب رندوم چند نژاد و سیاه پوست و همجنس گرا معرفی شدن شخصیت هایی که از دل داستان های کلاسیک بیرون اومدن، هرچند مستقیما هنر دست مارستون نیست اما کاملا شبیه الگوهایی هست که برای پرفروش کردن آثار خودش به کار بست و میشه به راحتی حدس زد که برای یه عده تاجر دیگه هم جالب جلوه کرده و عین این الگوها رو هنوز هم دارن مورد استفاده قرار میدن.
خیلیا این الگوها رو تصویری از قدرت گرفتن لیبرالیسم میدونن اما وجه تاریک و نابهنجارش، وقتی بیشتر خودنمایی میکنه که شما ببینید ایده پردازای همچین کارایی، چجور آدمایی بودن و لزوما دغدغه ی بهبود وضعیت جامعه رو نداشتن؛ دنبال این بودن که جلب توجه کنن، پول دربیارن، مشهور بشن و نه چیز دیگه.
مارستون باور داشت که عشق و مهربونی میتونه ابزار قدرتمندی برای مقابله با بی عدالتی بشه اما این دیدگاه، گاهی نادیده میگیره که چه پیچیدگی هایی پشت مشکلاتی مثل نژادپرستی هست.
مارستون خودش رو به فمینیست ها چسبوند
هرچند که به شخصه انتقادات زیادی نسبت به فمینیسم دارم اما روش مارستون برای پیوند زدن اندیشه اش به فمینیسم، به راحتی یه حرکت رقت انگیز جلوه میکنه و میشه حس کرد که حتی خیلی از فمینیستا، علاقه ای نداشتن که از همچین آدمی استقبال کنن و مارستون عملا خودشو به این گروه چسبونده.
قبلا هم گفته شد که مارستون عقیده داشت تسلیم و تسلط، بخش های اساسی طبیعت انسان هستن و تصمیم گرفت که این ایده ها رو با فمینیسم پیوند بده و زن ها رو عنوان شخصیت هایی مسلط و در عین حال پرورش دهنده به تصویر کشید که می تونن از طریق عشق و قدرتی که برای پایبند موندن به اخلاقیات دارن، جامعه رو رهبری کنن. یعنی عملا اومده گفته من یه مرد ضعیف هستم که نمی تونم وفادار باشم یا با مهربونی برخورد کنم و بذارید هر کاری میخوام انجام بدم و شما خانوما هم همه ی کارا رو مدیریت کنید. این کار امثال مارستون، بیشتر به نظر میرسه که کاری ضد مرد و زن هست و شان و شخصیت مردا رو زیر سوال میبره. طرف فکر کرده چون خودش اختیار تمایلات خودشو نداره پس همه ی مردا هم مثل خودش هستن و اینطوری چند همسری و خیانتای خودشو توجیه کرده.
کمیک های برادر مارستون حاوی صحنه هایی از اسارت، بازی های تنبیهی و رفتارهای مشابه بودن که گاها حتی با بچه ها هم این بازی های تنبیهی انجام میشد. مارستون این تصاویر رو نماد اعتماد و همکاری میدونست ولی خوشبختانه یه عده پیدا شدن که این تصاویر رو زیر سوال ببرن.
جمع بندی
این مطلب به حد کافی طولانی شد. کتابی که طی سال های اخیر سعی کرده کارهای مارستون رو زیر سوال ببره، با عنوان تاریخ مخفی زن شگفت انگیز و به قلم جیل لپور منتشر شده ممکنه منبع خوبی برای مطالعه باشه هرچند که این کتاب هم بیشتر از منظر چپ گراها و فمینیستای دو آتیشه نوشته شده و ممکنه نظرات جانبدارانه ی زیادی درونش باشه.
با این وجود فکر میکنم کسی که صرفا دنبال منافع گروه خاصی نباشه و دور از کینه و نفرت از آدما قادر به قضاوت باشه، به راحتی میتونه قصد و هدف امثال مارستون رو درک کنه.