برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم Caddo Lake 2024| دریاچه ی کادو
منتشر شده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۴
0 بازدید
اگه از علاقه مندای دیلن اوبرایان هستید، دریاچه ی کادو یه فیلم نسبتا متفاوت نسبت به کارایی هست که میشه توی رزومه ی این بازیگر دید و به جای تمرکز روی موضوعات تینیجری و اکشن، درمورد یه ماجرای مالیخولیایی و مرموز که ریشه های روانشناختی داره صحبت میشه.
این فیلم هرچند امتیازای متوسطی به دست آورده اما با توجه به کیفیتش، به خوبی دیده شده و میزان مشارکت کننده هاش در سایت IMDb به 40هزارنفر میرسه.
دریاچه ی کادو همچنین 48 درصد پسند مخاطبای گوگل رو داره و کمابیش میشه ردپای ژانر ترسناک رو درون محتواش دید. اگر علاقه ای به بدن نصف شده ی یه تمساح ندارید یا سردرگمی در محیط های جنگلی و مرداب، ناراحتتون میکنه، بهتره پیش از تماشای این فیلم، بدونید که قراره با چی رو به رو بشید.
هرچند ما واقعا یه چیزی به اسم دریاچه ی کادو رو در دنیای واقعی هم داریم اما این داستان، حتی الهام گرفته از یه داستان واقعی نیست و صرفا بر پایه ی تخیلات ساخته شده و از طریق استفاده از عناصر تخیلی سعی کرده تا میزان فشار روانی ناشی از برخی فقدان ها و مشکلات زندگی رو به تصویر بکشه. شما از همون ابتدای فیلم هم میتونید حس کنید که برخی از شخصیت ها، خیلی ناراحت و ناراضی هستن اما اینکه این ناراحتی، دقیقا از کجا نشات میگیره، نیاز به این داره که فیلم رو تا آخر ببینید.
استقبال منتقدا از این فیلم، یه شکل ملموسی بیشتر از مخاطب عمومی بوده ولی اجازه بدید ساز مخالف بزنم و بگم که چنین داستانی، بیشتر از اونکه بتونه برای مخاطب خودش، به شکل مثبتی الهام بخش واقع بشه یا یه روایت بدون جانبداری به حساب بیاد، یه پیغام منفی رو منتقل میکنه و همراه شدن باهاش، شبیه به همراه شدن با مواد مخدره.
توهم، همیشه وابسته به یک عنصر فیزیکی خاص مثل ماده ی مخدر، ایجاد نمیشه. هر وقت که به هر دلیلی از واقعیت فاصله بگیریم و ایده آل خودمون رو در موقعیت هایی جست و جو کنیم که از قوانین دنیای واقعی پیروی نمیکنن، میشه گفت که توهم رو به زندگی واقعی، ترجیح دادیم.
هشدار: ادامه ی این مطلب میتونه داستان فیلم رو لو بده.
چیزی که برام جالبه اینه که این فیلم، 2تا تهیه کننده و 4تا نویسنده داشته که معمولا تعداد رایجی برای یه کار نسبتا مستقل نیست. در رای لیست تهیه کننده ها، شما می تونید ام. نایت شامالان رو ببینید که به عنوان یه کارگردان و نویسنده ی آمریکایی و هندی، مدت زیادی در عرصه ی هنری فعالیت داره و اتمسفر این فیلم هم در همپوشانی با پروژه هایی هست که درونشون فعالیت کرده. شامالان بیشتر بابت فیلم های ماوراطبیعی و ترسناکش شهرت داره که برخیشون اتفاقا تبدیل به کارای موندگاری شدن. کیفیت کاراشو نمیشه منکر شد و برخی حتی بعد از گذشت حدود ده دهه، هنوز از بسیاری از تولیدات امروزی هم حرفه ای تر به نظر میرسن با این وجود، انتقادی که به برخی از تولیداتش داشتم رو درمورد این فیلم هم میتونم تکرار کنم.
شامالان حتی در مالیخولیایی ترین داستان ها هم یک ارادت خاصی به ارزش های فرهنگ مسیحی داره و بعضا فیلماش به طور آشکار سعی کردن به سراغ مسیحیت برن و این فرهنگ رو تبلیغ کنن. هرچند که در دریاچه ی کادو به شکل واضحی به این موضوع اشاره نشده اما مشکل روانی شخصیت ها دقیقا از وابستگی بیمارگونه به خونواده، نشات میگیره و در پایان هم، شخصیت های جنون زده، به خاطر عشقی که به خونواده دارن، توجیه میشن.
شامالان معروفه به ساخت فیلم هایی که دو شخصیت عادی با توانایی های غیر عادی رو درون خودشون دارن. معمولا اتفاقاتی برای این شخصیت ها میوفته که در حوزه ی اتفاقات ماورایی قرار میگیرن و کودکان، نقش پررنگی در این داستان ها دارن که معمولا حس معصومیت و بی گناهی شخصیت ها رو افزایش میدن.
وقتی پای یه بچه وسط باشه، شما خیلی راحت میتونید با احساسات بیننده بازی کنید و شرور ترین شخصیت ها رو به خاطر کارهایی که به نفع یک بچه انجام میدن، ببخشید. شامالان معمولا همچین استفاده ای از بچه ها انجام میده که یه الگوی نابهنجار رو به تولیداتش اضافه میکنه.
هرچند شامالان در اینجا صرفا به عنوان یک تهیه کننده ظاهر شده اما سلیقه اش در فیلمسازی رو می تونید به راحتی در فضای این داستان، مشاهده کنید.
هرچند در نقدهایی که برای این فیلم نوشته شده، لزوما به استفاده ی نابهنجار از عنصر توهم اشاره نشده اما بعضیا عقیده دارن که این عنصر، لزوما به جذاب تر شدن داستان کمک نکرده و میشه گفت که به جای تقویت داستان و کمک به ارتباط گرفتن مخاطب، صرفا حس سردرگمی رو افزایش میشه و اجازه نمیده که بیننده، محور اصلی داستان رو درک کنه.
دریاچه ی کادو، مثل اینه که میاد و یه نفر رو بابت مصرف یه ماده ی مخدر توجیه میکنه چرا که اون شخص، درگیر یه مشکل ظاهرا غیر قابل حل در زندگیش شده و نمی تونه تعلق خودش نسبت به چیزی که به طور ناخواسته و اتفاقی، فقدان پیدا کرده، برطرف کنه.
مرز بین گذشته و حال در این داستان، شبیه یه دیوار نامرعی به تصویر کشیده شده. دیواری که اگر به موقع و درست ازش رد نشی، ممکنه بدنت مثل دوزیستی که در ابتدای فیلم دیدیم، نصف بشه.
این دیوار نامرعی، همون مرز بین واقعیت و توهمه که در عین تهدید آمیز بودن و رمز و راز زیادش، راهی برای درک ریشه ی ناراحتی ها و مشکلات روانی شخصیت هاست.
راهی که همیشه در دسترسه اما شخصیت ها، کنترل چندانی درمورد کیفیت عبور و مرور از این دروازه ندارن.
شاید با خودتون بگید که این دروازه، نقش بسیار متفاوت تری داشته و خودش دلیل فقدان و آسیبی بوده که در ابتدا شکل گرفته و زندگی یه خونواده رو تحت تاثیر قرار داده اما این موضوع رو درنظر بگیرید که ما شخصیت هایی رو داریم که در نهایت، با آگاهی کامل از تغییر زمان و مکان اصلیشون، به عبور از این دروازه تن میدن تا بتونن در کنار افرادی زندگی کنن که بهشون بیشترین حس تعلق رو دارن.
این شبیه توجیهاتی هست که یه فرد معتاد به مواد مخدر، برای ادامه ی رفتار خودش میتراشه. مثلا میگه که من همینجوریش افسرده و ناراحت هستم و نمی تونم از زندگیم راضی باشم. مشکلات زیادی دارم، آدمای ارزشمندی رو از دست دادم و نمی تونم کیفیت زندگیم رو ارتقا ببخشم. مواد مخدر، به من یه حال خوب میده و می تونم در توهماتم، همون کیفیتی رو زندگی کنم که دوستش دارم یا حداقل، از واقعیتی جدا شم که سبب ناراحتیم شده.
چنین افرادی به نقشی که توی دنیای واقعی دارن و میزان فایده ای که می تونن برای بقیه داشته باشن اهمیتی نمیدن. اهمیتی نمیدن که می تونن بخشی از تعلقات بقیه باشن یا با عشق ورزیدن به اطرافیانشون، یه تجربه ی خوب رو براشون خلق کنن. توهم به دلیل جدا کردن فرد از دنیای واقعی و دور شدنش از مسئولیت هایی که در زندگی داره، به عنوان یه نابهنجاری شناخته میشه. یه مرز باریک، گاها نه چندان قابل دیدن و ناامن، که می تونه فرد رو به صورت دائم یا موقت، از زمان و مکان واقعیش جدا کنه.
جمع بندی
تعلیق و فضای مالیخولیایی درون فیلم دریاچه ی کادو، هرچند به شکل نسبتا ظریفی طراحی شده اما این به معنی مثبت بودن پیام داستانش نیست. حتی اگر داستانی بود که به صورت بیطرف، روایت خودش رو انجام میداد هم نمیشد بهش ایراد چندانی گرفت. روایت های بیطرف، اتفاقا به بیننده کمک میکنن که بتونه تبدیل به قضاوت کننده ی ماهرتری بشه اما دریاچه ی کادو، در حال توجیه یه جور توهم گرایی هست و به هیچ عنوان این موضوع رو رد نمیکنه.
تاثیرش چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم، میتونه بیننده رو به سمت روش هایی بکشونه که قادرن توهم رو جایگزین واقعیت زندگی کنن. زمانی که درگیر ترس و ناامنی توهم باشید، فضای سانتی مانتال و توجیهات احساسی و رمانتیک، می تونن تا حد زیادی، حس ناامنی و ترس رو از شما دور کنن.
گرچه هیچ کدوم از این حرفا به معنی این نیست که از دیدن چنین فیلمایی اجتناب کنید. نقد فیلم و حساسیت پیدا کردن به محتوایی که تماشا میکنیم، میتونه به خودی خود نوعی حس مصونیت رو در مقابل محتواهای نابهنجار، ایجاد کنه.