برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
تصویر ارائه شده توسط رسانه ها از فیلم The Correspondent
منتشر شده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
زمانی که این مطلب نوشته میشه، صرفا چند روز از انتشار فیلم The Correspondent میگذره و بعید میدونم که هنوز به صورت آنلاین، در دسترس باشه. این فیلم بر اساس یه داستان واقعی از زندگی پیتر گرسته، خبرنگار لاتونیایی-استرالیایی ساخته شده که در سال 2013 در قاهره، بابت یه سری اتهام ساختگی درمورد تروریسم دستگیر شد و بعد از یه محاکمه ی نمایشی، به هفت سال زندان محکوم شد. اون بعد از گذشت 400 روز، در سال 2015 آزاد شد. این فیلم به کارگردانی کریو استندرز، بر اساس خاطرات گرسته ساخته شده.
رسانه ها و بخصوص خبرنگارای حامی آزادی بیان، این فیلم رو با تحسین و تمجید مورد ستایش قرار میدن و عقیده دارن که این اثر تونسته به اهمیت روزنامه نگاری جسورانه و خطراتی که خبرنگارا در مواجهه با سیستم های فاسد و سرکوبگر تجربه میکنن، اشاره ی جالبی داشته باشه. ریچارد راکسبرگ در نقش گرسته، با بازی خوبش، شخصیت فردی ژرف نگر و تحلیل گر رو به تصویر کشیده که در شرایط بسیار سختی، سراغ درون نگری میره و با بحرانی که بهش تحمیل شده، رو به رو میشه.
این فیلم همچنین به شرایط سیاسی مصر در زمان بهار عربی و سرکوب مخالفا به دست دولت نظامی اشاره داره و با استفاده از فلش بک ها و صحنه های دادگاه، پیچیدگی های سیستم قضایی فاسد و مبارزه ی گرسته برای حفظ روحیه و امید رو به تصویر میکشه.
طبق معمول، هدف من اصلا این نیست که ترجمه یا تکرار مطالب سایتای دیگه رو براتون بنویسم بلکه یک ساز زیبا برای نواختن بر خلاف تعریف و تمجیدهایی دارم که برای یه اثر کم لیاقت، نوشته شدن.
معادل اسم این فیلم به زبان فارسی، خبرنگار یا مرسل میشه و به نقش پیتر گرسته به عنوان یک خبرنگار و همچنین داستان فیلم که حول زندگی و تجربیات گرسته در زمینه ی شغلی خاصش میچرخه اشاره داره. این عنوان هم به شغل و هم به تلاش های آقای خبرنگار برای گزارش دهی از مناطق بحرانی و شرایط سختش اشاره داره.
ناگفته هایی هست که شما رو به چند نقطه ی مختلف از تاریخ و اتفاقاتی میبره که احتمالا در جریان این فیلم، قرار نیست چندان بهشون اشاره بشه. این فیلم سراغ تطهیر شخصیت و هدف گرسته رفته در حالیکه بعد از شنیدن این حرفا، ممکنه چندان هم از تصویر مظلوم نمای این فیلم، خوشتون نیاد.
سفر گرسته به مصر
پیتر گرسته به مصر رفت تا برای شبکه ی الجزیره کار کنه و اعتراضات سیاسی و بحران های در حال وقوع رو پوشش بده. در سال 2013، زمانی که گروه سیاسی اخوان المسلمین از قدرت کنار زده شد، حامیانش به سمت اعتراضات خشونت آمیز کشیده شدن و مصر در وضعیت سیاسی بسیار پرتنشی قرار داشت. گرسته به عنوان خبرنگار، وظیفه داشت که این رویداد رو به شکل مستقیم و از محل حادثه، گزارش بده.
حضور گرسته در قاهره و تلاشش برای ثبت اتفاقات، باعث شد تا به دل بحران ها کشیده بشه اما به خاطر اتهاماتی که بهش نسبت دادن و با یه محاکمه ی تند و تیز مواجه شد و عواقب سنگینی که براش داشت، داستان این فیلم رو شکل میده.
چیزایی که لازمه درمورد الجزیره یادآور بشه
پیتر گرسته به عنوان خبرنگار، برای شبکه ی الجزیره کار میکرد. در جریان این سفر کوتاه مدت، گرسته قرار بود که جایگزین یکی از همکاراش باشه.
شبکه ی الجزیره متعلق به کشور قطره و دفتر مرکزیش هم در دوحه، پایتخت قطر واقع شده. این شبکه در سال 1996 تاسیس شد و به عنوان اولین شبکه ی خبری مستقل در جهان عرب شناخته میشه. الجزیره به مرور زمان به یک شبکه ی جهانی تبدیل شده و برنامه هاش عملا به زبان های مختلفی منتشر میشه.
اینکه چرا گرسته برای الجزیره کار میکرد، یه سوال مکانیکی نیست و برای من به عنوان فردی که قراره احساساتش با دیدن همچین فیلمی به بازی گرفته بشه مهمه که چرا یه فرد استرالیایی تصمیم میگیره برای همچین شبکه ای کار کنه.
شاید پیتر گرسته برای الجزیره کار میکرد چون این شبکه یکی از بزرگترین و شناخته شده ترین شبکه های جهان هست و تاکید زیادی داره روی اینکه گزارش هاش مستقل و بدون جانبداری هست. شاید این شعار، برای جذاب واقع شده و امید داشته که بتونه توی یه محیط بین المللی کار کنه و در مرکز اتفاقات مهم جهان باشه.
به عنوان فردی که چندان به رسانه ها خوشبین نیست، نمی تونم باور کنم که یه فردی مثل گرسته که تجربه و مطالعه اش به مراتب خیلی بیشتر از منه، اینقدر خوشبینانه جایی مثل الجزیره رو به عنوان محل کارش انتخاب کرده باشه. فکر هم نمیکنم در مورد این طرز فکر، تنها باشم. افراد زیادی هستن که به دلایل مختلف، نسبت به رسانه های قدرتمند بی اعتماد هستن. یکی از دلایلی که زیاد بهش اشاره میشه هم تاثیر سیاسی، اقتصادی یا ایدئولوژیک روی محتوای این رسانه هاست. مشخصا رسانه های خبری، گاهی به جای گزارش بی طرفانه، ممکنه منافع خاصی رو دنبال کنن یا روایت های یک جانبه ای رو ارائه بدن.
حالا بیاید بریم سراغ دادگاه و ببینیم گرسته دقیقا به چی محکوم شده.
گرسته به اتهاماتی مثل تروریسم و همکاری با گروه های غیر قانونی متهم شد. این اتهامات، در جریان یک محاکمه ی نمایشی مطرح شدن و بسیاری از افرادی که شاهد این دادگاه بودن، این نمایش رو بسیار غیرمنصفانه و سیاسی اعلام کردن. گرسته به همراه دو تا از همکاراش از شبکه ی الجزیره، به انتشار اطلاعات نادرست و حمایت از اخوان المسلمین متهم شد در حالیکه شواهد کافی برای این ادعا ها وجود نداشت.
همین وضعیت به خودی خود کافی بود تا پرونده ی این خبرنگارا به عنوان نمونه ای از نقص آزادی مطبوعات تبدیل بشه و واکنش های گسترده ای رو در سطح جهانی به دنبال داشته باشه.
ممکنه کمابیش با گروه اخوان المسلمین آشنایی داشته باشید اما برای اینکه نتیجه گیری این مطلب برای کسی مبهم جلوه نکنه، اشاره ی کوتاهی به ماهیت این گروه هم میشه.
اخوان المسلمین به عنوان یک جنبش فراملی اسلام گرای اهل سنت شناخته شده که در سال 1928 به دست حسن البنا در شهر اسماعیلیه مصر درست شد. این گروه با هدف اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جوامع اسلامی شکل گرفت و به مرور زمان، فعالیت های خودش رو به کشورهای مختلف عربی و اسلامی گسترش داد.
این جنبش روی اصولی مثل پان اسلامیسم، ضد امپریالیسم و صهیونیسم ستیزی تاکید داشته و داره و در زمینه های فرهنگی، نظامی و سیاسی فعالیت میکنه. این گروه در بعضی از کشورها به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده و فعالیتش ممنوعه اما بعضی کشورا، مورد حمایت قرارش میدن که از جمله ی این کشور ها میشه به قطر اشاره کرد.
قطر و اخوان المسلمین
قطر در گذشته، به شکل آشکاری از اخوان المسلمین حمایت میکرد. به ویژه در دوره ی حکومت محمد موسی در مصر که یکی از اعضای اصلی این جنبش به حساب میومد. اما این حمایت ها باعث ایجاد تنش هایی بین قطر و کشورهای دیگه ی حوزه ی خلیج فارس، مثل عربستان و امارات شد. در نتیجه، قطر در سال های اخیر، حداقل در ظاهر، حمایت های سیاسی و مالی خودش رو کاهش داده.
شاید بشه گفت که به همین دلیل هم گرسته رو متهم به همکاری با اخوان المسلمین کردن.
این موضوع ازینجا منطقی جلوه میکنه که ارتباط شبکه ی الجزیره با قطر و حمایت های این کشور از اخوان المسلمین، بدبینی مصریا رو بیدار کرده. هرچند که این اتهامات به شکل مستقیم، ثابت نشدن و منطقی به نظر نمیرسن و بیشتر تحت تاثیر تنش های سیاسی و رقابت های منطقه ی اون دوران بخصوص اتفاق افتادن اما هرگز نمیشه گفت که فردی مثل گرسته، خودشو درگیر یک بازی سیاسی نکرده.
اگر با بهار عربی آشنایی دارید، میتونید چند پاراگراف بعدی مقاله رو رد کنید.
در جریان بهار عربی، مثر یکی از کشورهایی بود که تغییرات سیاسی و اجتماعی گسترده ای رو پشت سر گذاشت. اعتراضات مردمی در ژانویه 2011 شروع شد و به سرعت تبدیل به جنبش بزرگی شد که خواستار پایان حکومت حسنی مبارک بودن.
در نتیجه ی این اعتراضات، حسنی مبارک بعد از 30 سال حکومت، در فوریه 2011 استعفا داد و قدرت به شورای عالی نیروهای مسلح رسید. با این وجود، دوره ی بعد حسنی مبارک هم چالش های خاص خودش رو داشت و ظهور و قدرت گرفتن اخوان المسلمین، یکی از این چالش ها بود.
گرسته در حالی وارد مصر شد که اخوان المسلمین، حسابی روی مخ انقلابیون بود و اصلا از کشورهایی که این گروه رو حمایت میکردن دل خوشی داشتن. بعد از سقوط حسنی مبارک، محمد مرسی با وابستگی آشکار به اخوان المسلمین (به عنوان یکی از اعضای برجسته ی این جنبش)، بالاخره قدرت رو به دست گرفت و به ریاست جمهوری رسید. ولی این حکومت فقط یک سال دووم آورد و در سال 2013 به دست ارتش مصر سرنگون شد.
اگر فکر میکنید که مصر صاحب یه طیف مذهبی قدرتمنده سخت در اشتباهید و چنانچه به مطلبی که درمورد سریال حشاشین نوشته شده رجوع کنید، متوجه میشید که مصریا بیشتر ترجیح دادن سیاست نه سیخ بسوزه و نه کباب رو در پیش بگیرن تا بتونن بدون تحمل تهدید خاصی، به بقای خودشون ادامه بدن. یکی شدن با افکار جنبش هایی مثل اخوان المسلمین، بیش از پیش این جامعه رو پان اسلامیسم جلوه میده که مشخصا ازش بیزار هستن.
هرچند که نحوه ی کار محمد مرسی هم به طور مستقیم به پان اسلامیسم ختم نمیشد اما صرف وابستگیش به اخوان المسلمین کافی بود که بدبینی جامعه نسبت بهش زیاد بشه و به جز این موضوع، انتقادات دیگه ای هم نسبت به نحوه ی مدیریتش وجود داشت.
شما شهروند مصری ای رو فرض کنید که اخوان المسلمین رو دلیل بسیاری از مشکلاتش میدونه و وقتی به کسی مثل گرسته نگاه میکنه، قطر و امثال این کشور رو میبینه که سعی دارن از اخوان المسلمین حمایت کنن. قطر احتمالا با هدف تقویت نفوذش در جهان اسلام و ایجاد نوعی جایگاه مستقل در برابر رقبایی مثل عربستان سعودی و امارات، همچین حمایتی رو در پیش گرفته. این حمایت به قطر کمک کرد تا بین گروه های اسلام گرای منطقه، بخصوص در دوره ی بهار عربی، به عنوان یک بازیگر کلیدی شناخته بشه.
به شخصه به مصر حق میدم که امثال گرسته رو زندانی کنه چون حتی اگر بگه من نسبتی با اخوان المسلمین ندارم، عملا برای حاکمیتی کار میکنه که حامی اخوان المسلمین هست و نیروی کارش رو در اختیار همچین افرادی قرار داده و البته که ازشون سود هم میبره. این فیلم هم احتمالا صرفا سعی داره گرسته رو یه خبرنگار مظلوم نشون بده که ناعادلانه دستگیر شده.
هیشکی رو مجبور نکردن که برای یه رسانه ی قدرتمند که وابسته به قطر هست و داره به اخوان المسلمین کمک میکنه کار کنه. بماند که ملیت گرسته هم خیلی با کشورایی که درگیرشون شده فرق داره و به سختی میشه گفت نوعی وطن پرستی، توجیه کننده ی کارش هست.
این پرونده، نه فقط درباره ی پیتر گرسته به عنوان یک فرد بلکه درباره ی نقش رسانه ها، سیاست های منطقه ای و تنش های بین المللی هست. ارتباط شبکه ی الجزیره با قطر و حمایت های گذشته ی این کشور از اخوان المسلمین هم به خودی خود کافیه تا حساسیت مصریا نسبت به فردی مثل آقای خبرنگار، افزایش پیدا کنه.
آدما از بس بی مسئولیتن، نقش خودشون در قدرت گرفتن یه سیستم رو نادیده میگیرن و مثلا وقتی یه کارمند الجزیره رو با همچین حرفایی به چالش بکشی، احتمالا بالادستی ها یا حکمرانای قطر رو مقصر میدونن. در حالیکه اگر این سیستم ها الان قدرت تاثیرگذاری و فعالیت دارن، دقیقا مدیون همین کارمندایی هستن که دارن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، بهشون قدرت میدن.
واقعیت اینه که هیچ ساختاری بدون مشارکت و همکاری اجزا و اعضای خودش نمی تونه قدرت بگیره. هر فردی که توی همچین سیستمی فعالیت میکنه، به نوعی بخشی از جریان سودآوریش به حساب میاد. کارمندایی مثل خبرنگارا هم حتی اگر صرفا وظیفه ی خودشون رو انجام بدن، به طور ناخواسته می تونن به ابزار افزایش قدرت تبدیل بشن.
شاید بعضیا بگن که همچین افرادی ممکنه خودشون رو توی موقعیتی پیدا کنن که انتخاب های محدودی پیش روشون هست و اگه کار نکنن، ممکنه معیشت شون به خطر بیوفته یا فرصت های حرفه ای خودشون رو از دست بدن.
در جواب باید گفت که اگر بخوایم به همچین افرادی بابت مشکل معیشت حق بدیم که برای یه سیستم فاسد کار کنن، عملا شعور و شخصیت افرادی رو نادیده میگیریم که با وجود داشتن مشکل معیشتی، حاضر به کار کردن برای یه سیستم فاسد نمیشن. خیلیا حتی بابت حس مسئولیت، نمیان توی یک شرایط بد، اقدام به تشکیل خونواده یا تولید مثل کنن و چنین تصمیماتی رو خودخواهانه میدونن. مگه اینکه یه انسان، خودشو هم رده ی یک حیوون بدونه که میلش به تولید مثل یا تشکیل خونواده رو اجتناب ناپذیر بدونه یا به خودش حق بده که برای تامین رفاه زندگیش، برای یه سیستم فاسد کار کنه.
نوعی شرارت انفعالی رو میشه توی عملکرد افرادی مثل گرسته دید که خودخواهی رو در قالب یک فرد مظلوم و قربانی، به نمایش میذاره.
هشدار: ادامه ی این مطلب میتونه پایان فیلم رو لو بده.
گرسته بعد از آزادی چیکار کرد؟
پیتر گرسته بعد از آزادی از زندان در سال 2015، تصمیم گرفت دیگه برای الجزیره کار نکنه. اون به استرالیا برگشت و فعالیت های خودش رو به عنوان یه فرد آکادمیک، نویسنده و مدافع آزادی مطبوعات ادامه داد. گرسته طی سال های بعد تبدیل به یک چهره ی برجسته در کمپین های حمایت از آزادی مطبوعات شد و تلاش کرد تا توجه جامعه جهانی رو به اهمیت حفاظت از خبرنگاران جلب کنه.
درسته که گرسته از الجزیره کنار کشید ولی باز هم چهره ی یک فرد قربانی رو حفظ کرد. لیبرالیسم اینطوریه که آزادی رو میخوام اما باید چیزی آزاد باشه که من لازمش دارم. کسی نباید منو به عنوان یه خبرنگار دستگیر کنه حتی اگر برای رسانه ای کار کنم که سرمایه گذارانش، حامی گروه های افراطی هستن.
تضاد بنیادین در نگرش لیبرالیسم به آزادی و مسئولیت، بعضی وقتا بین فردیت و پیامد های سیستماتیک، فاصله میندازهو این تفکر که آزادی باید در خدمت نیازا و انتخاب های فردی باشه، اما در عین حال از پیامد های احتمالیش چشم پوشی بشه، نقدی هست که نه فقط من بلکه خیلی از منتقدای لیبرالیسم، بارها مطرحش کردن.
جمع بندی
سوالی که دوست دارم در پایان این مطلب مطرح کنم اینه که دامن زدن به همچین داستان های سانتی مانتال و ریاکارانه ای، چه تاثیری روی ذهن مخاطب چنین محصولاتی داره؟
جنون لیبرالیسم بیمارگونه، به کمک همچین آثار سینمایی ای، میتونه خیلی راحت تر، مثل یک ویروس، منتشر بشه و به آدمای خودخواه و بی مسئولیت کمک کنه تا به جای فکر کردن به پیامد کاراشون، بتونن چهره ی یک فرد قربانی و مظلوم رو به خودشون بگیرن و منافع خودخواهانه شون رو دنبال کنن.