برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم Love & Other Drugs 2010| عشق و دیگر داروها
منتشر شده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
عشق و دیگر داروها یه اثر عاشقانه، کمدی و اروتیک محصول سال 2010 هست که انتظار داشتم بیشتر از اینا امتیاز گرفته باشه اما مخاطبای گوگل فقط 65 درصد پسندیدنش. امتیازش توی سایت IMDb هم چیزی در همین حدوداست یعنی 6.7 از 10 که امتیاز چشمگیری به حساب نمیاد.
این فیلم، دو تا بازیگر خوب داره؛ جیک جیلینهال و ان هتوی که توی این فیلم هم خوب ظاهر شدن. میشه به بخش رمانتیک فیلم ایراد گرفت ولی این نقص بازیگر نیست بلکه اصلا فیلمنامهای برای به رخ کشیدن جاذبهی عاطفی این رابطه تدارک دیده نشده.
خانوادهی رندان، تصویری از یه عده بورژوای نه چندان صمیمیه و چالش جیمی اینه که بتونه جای خودشو توی بازار کار، بهبود ببخشه. اون یه دغلکار درست و حسابیه، و بدون هیچ عذاب وجدانی، ممکنه دیگرانو فریب بده تا بتونه به خواستههای خودش اعم از سکس و پول برسه.
اون یه جور سایکوپات خونگرمه که نقشای مختلفی رو بدون عذاب وجدان بازی میکنه. مشخصا در ابتدا هم به خاطر جذابیت جنسی، جذب مگی میشه.
چیزی که در نظرم این فیلمو ناخوش آیند جلوه میده اینه که داره برای شرکتای داروسازی خاصی تبلیغ میکنه؛ شرکتایی که حواشی زیادی دارن و فرهنگ عمومی رو احتمالا دارن فریب میدن؛ اما توی این فیلم، بهشون به چشم آیندهی بشریت و نقطهی امید نگاه میشه. یعنی یه جور رپورتاژ سینمایی که انگار فقط سعی داره احساسات اروتیک و رمانتیک مخاطب رو تحریک کنه تا به یه هدف کاپیتالیستی نه چندان اخلاقی برسه.
جیمی برای شرکت فایزر کار میکنه. این فیلم خیلی قبلتر از قضیهی کرونا ساخته شده. برای فرهنگ ما ممکنه که اسم فایزر، تا قبل از این ماجرا کاملا ناشناخته بوده باشه اما فایزر همیشه با حواشی خودش پیش رفته و اتهامات مختلفی بهش نسبت داده شده. شاید حتی با دیدن این فیلم هم بگید که حمایت آشکاری از فایزر نکرده؛ باید بگم که آشکارا این کارو نکرده، اومده حواشی رو تبدیل به کمدی کرده؛ بعضی اتهامات کوچک رو پذیرفته و ربطش داده به فرهنگ آمریکایی و شیوههای رایج بازاریابی که همه درونش دست دارن و حواشی سنگین رو لاپوشونی کرده و در ادامه، خودشو خوب جلوه داده.
جیمی هم شده تصویری از کارمندش که دچار تحول میشه و به خاطر عشق به بشریت، خودخواهیهای خودشو کم کم کنار میذاره و تبدیل به مرد خونواده میشه.
شرکتای داروسازی معمولا ناگفتههای زیادی دارن چون علم پیچیدهای رو برای ساخت محصولات خودشون به کار میبرن و عملا پیش روی مصرف کنندههای بالقوهشون هم انتخابای زیادی نیست و نمیتونن لزوما تبدیل به منتقد واقعی این محصولات بشن؛ چون نحوهی تاثیر و عملکرد دارو رو درست درک نمیکنن. حتی اگه حس کنیم که یه جای کار میلنگه باز هم ممکنه برامون دشوار باشه که ایراد اصلی رو کالبد شکافی کنیم و نوعی افشاگری رو در اختیار جامعه قرار بدیم.
ایرادی که میشه به فیلم عشق و دیگر داروها گرفت همینه که به جامعه و علم، خوشبینی زیادی نشون داده و آخر داستان، دیگه برای مخاطب مهم نیست که جیمی با چه طرفندایی کارشو قراره ادامه بده و دست به بازاریابی بزنه یا اینکه فایزر و بقیهی شرکتای داروسازی قراره با چه روشی، فروش داروهای خودشون رو افزایش بدن. علم، به خودی خود بد نیست اما میتونه مورد سواستفادههای زیادی قرار بگیره. علم میتونه ابداع کنندهی ابزارای کشتار جمعی باشه یا به روشای زیرکانه، ذهن مردم جامعه رو به بازی بگیره؛ علم میتونه از ما سواستفاده کنه وقتی که دست آدمای بیمسئولیت بیوفته.
جمعبندی
اگر این ناگفتهها رو در نظر بگیریم، وفاداری فردی مثل جیمی به مگی، محال و فانتزی و به شدت غیر منطقی جلوه میکنه چون وفاداری حتی برای کسی که یه عمر تمرینش کرده هم بعضا میتونه دشوار جلوه کنه؛ چه برسه برای کسی که از روابطش تا کوچکترین تصمیماتش برای پول درآوردن و معاشرت با دیگران، بر پایهی ریاکاری و دروغه.
بورژوای آمریکایی خیلی کیوت و دوست داشتنیه تا زمانی که متوجه نشیم داره ثروت خودشو چطور تامین میکنه و فرهنگ خودشو روی چه اصولی بنا کرده. یه ظاهر زیبا قرار نیست که مسیرای غیر اخلاقی تامین رفاه رو توجیه کنه.