برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!

تحقیر فرهنگی، مثل تف انداختن به آینه است
منتشر شده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴
0 بازدید
این مطلب، نقدی هست بر مقاله ای که اخیرا توسط گاردین منتشر شده. نویسنده ی این مقاله فردی به اسم Rachel Aroesti هست و موضوع مقاله، یک نقد فرهنگی به وضعیت فعلی هنر و سرگرمی در عصر الگوریتم ها و تولیدات سطحی به حساب میاد. نویسنده این سوال رو مطرح میکنه که آیا وقتش نرسیده که غرور فرهنگی دوباره به صحنه برگرده؟

مضمون اصلی مقاله به این موضوع میپردازه که در همچین دنیایی که محتواهای سطحی و الگوریتم محور رو میشه در سریال های متوسط تا موسیقی های تولید انبوه دید، و این موضوع عملا تبدیل به فرهنگ غالب شده، هر کسی که بخواد کیفیت رو جدی بگیره به عنوان نخبه گرا یا ضد حال طرد میشه. اما نویسنده عقیده داره که شاید وقتش رسیده ما مخاطب ها، هنر رو جدی تر بگیریم.
در ادامه به سریال تو ماچ اشاره میکنه که شخصیت جس، عاشق برنامه های ریالیتی شو و آهنگ های پاپه و وقتی دوست پسر سابقش اون ها رو تحقیر میکنه و میگه: این موسیقی واقعی نیست، یه آشغال ساختگیه، دختر با گریه جواب میده: منو به خاطر دوست داشتن همچین چیزایی احمق جلوه نده.
امروزه حتی فیلم های ابرقهرمانی یا برنامه های واقع نما مثل Love Island USA به عنوان بازتابی از وضعیت سیاسی و اجتماعی تحلیل میشن و نویسنده عقیده داره تحقیر فرهنگی، مثل تف انداختن به آینه است؛ بیشتر درمورد خودته تا اون چیزی که نقدش میکنی و پیشنهادش اینه که وقتشه دوباره جرئت کنیم و بگیم بعضی چیزها سطحی هستن و به جای مصرف بی وقفه، دوباره انتخاب کنیم، تامل کنیم و ارزش گذاری کنیم.
به شخصه از محتوای سطحی نگرانه خوشم نمیاد اما وقتی میبینم یه منتقد گاردین همچین حرفایی میزنه، درمورد همنظر بودن باهاش شک میکنم. فکر میکنم منتقد، بیشتر درمورد کیفیت ظاهری هنر صحبت میکنه وگرنه به لحاظ کیفیت محتوا، تغییر خاصی رو نمیشه حس کرد. یعنی همه چیز مثل قبل پیش میره و صرفا تکنولوژی اجازه داده که آدما راحت تر و بیشتر به سراغ تولید محتوا برن و اتفاقا محبوبیت کارایی که به لحاظ تکنیکی قوی نیستن، اونم توی همچین دوره ای، نشون میده که همین تولیدات بی کیفیت، رگ خواب فرهنگ عمومی رو در دست دارن.
خیلی از منتقدها حتی در جایی مثل گاردین، بیشتر به فرم، تکنیک و ظاهر هنری توجه دارن اما کیفیت محتوای فرهنگی، یعنی اون چیزی که واقعا در ذهن و روان مخاطب نفوذ میکنه و تکنولوژی باعث شده تولید محتوا راحت تر بشه، و این یعنی آدم هایی که قبلا هیچ دسترسی ای نداشتن، حالا میتونن دیده بشن. اما این راحتی، باعث شده که محتواهای ضعیف، ولی هم نوا با احساسات عمومی، بیشتر دیده بشن چون اون ها دقیقا همون چیزی هستن که مردم میخوان، نه چیزی که منتقدها تایید میکنن.
جمع بندی
گاهی محتواهایی که از نظر تکنیکی ضعیف هستن، دقیقا همونایی ان که مردم رو لمس میکنن چون با دردها، رویاها یا حتی سطحی ترین نیازهای روزمره شون همنوا هستن.
شاید منتقد گاردین داره از بازگشت به غرور فرهنگی حرف میزنه ولی منظورش بیشتر بازگشت به کنترل کیفیت به دست نخبه هاست و نه بازگشت به معنا، تجربه یا اهمیت به مفاهیم واقعی زندگی.