برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم Fifty shades| پنجاه طیف
منتشر شده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴
0 بازدید
پنجاه طیف یا فیفتی شید، یه مجموعه فیلم اروتیک آمریکایی هست که توی وب فارسی هم از محبوبیت زیادی برخورداره. این فیلم یه جورایی همیشه در رقابت با 365 روزه و هر دو، داستان اروتیک افراد بالغو نشون میده؛ ولی به لحاظ محتوا، فرقای خیلی زیادی با همدیگه دارن.
کسایی که فقط دوست دارن یه کار اروتیک ببینن، ممکنه هر دو رو بپسندن و یا حتی بگن که فیفتی شید، خیلی حرفهای و سینماییتر بود و داستان بهتری داشت.
یه چیزایی در مورد فیفتی شید هست که به مراتب میتونه خیلی غیر اخلاقی و بیمارگونهتر از 365 روز به نظر برسه. این مطلب، در مورد مجموعه فیلم فیفتی شید و جوابی به این سواله که اصلا ارزش دیدن داره؟ بخش اول مقاله، به معرفی این فیلم اختصاص داره و توی بخش دوم، سراغ نقد و بررسیش میریم.
معرفی فیلم فیفتی شید
فیلم پنجاه طیف، از سال 2015 تا 2018 منتشر شده و عنوانشون به ترتیب: پنجاه طیف خاکستری، پنجاه طیف تاریکتر و پنجاه طیف آزادیه.
امتیاز قسمت اول این مجموعه فیلم، توی سایت IMDb در حال حاضر 4.2 هست که عدد پایینی به حساب میاد. این سایت، منتقدای به مراتب سخت گیرتری داره و لزوما مثل فرهنگ عمومی، دنبال کارای سرگرم کننده نیستن. شما برای اینکه بتونید توی سایت IMDb کامنت بذارید، لازمه که حدود 3 پاراگراف بنویسید و رسما بتونید کارو نقد کنید، در غیر این صورت، فقط میتونید به فیلما امتیاز بدید که امتیاز اکانتایی که کامنت نمیذارن و فعالیت خاصی ندارن، به اندازهی اکانتای فعال، ارزش نداره.
داستان در مورد یه دختر معمولی و آفتاب مهتاب ندیده است که با یه مرد مایهدار و سادیستی آشنا میشه. میتونید تصور کنید که رابطهی این دو تا چقدر میتونه اروتیک و غیرمنتظره به نظر برسه.
اما دختره کم کم درگیر تروماها و رازهای مرد مقابلش هم میشه و همین هم چالشای مشترکی رو به وجود میاره و مایهی داستان، حول محور همین چالشا میگرده.
بیشتر چیزایی که باعث شده بزنن تو سر این فیلم و بهش امتیاز کمی بدن، از اینجا نشات میگیره که میگن داستان مسخرهای داره، بازیگراش بدن، اقتباس خیلی بدی بوده و نتونستن حق مطلبو ادا کنن. رمان اصلی این کار، به عنوان یه کار شهوانی و پرفروش شناخته شده؛ ولی خیلیا عقیده دارن که فیلمش زیاد همچین حسی نداره و ارتباط جنسی شخصیتای اصلی، حس خاصی رو تداعی نمیکنه.
خب این موارد، زیاد تاثیری روی دیده شدن فیلم نداشته؛ یعنی شاید افرادی که به طور حرفهای و منتقدانه فیلم میبینن، زیاد نپسندیده باشنش ولی افرادی که دنبال یه فیلم سرگرم کننده و اروتیک هستن، به مراد دلشون رسیدن و فیفتی شید، هنوزم جزو کارایی هست که زیاد توصیهاش میکنن؛ راجبش صحبت میشه و یه جورایی تبدیل به یه آواتار از اروتیک آمریکایی هم شده، طوری که تو بعضی کارای طنز، بهش اشاره میکنن و به شکل کنایهآمیزی، امیال سادومازوخیستی رو به این فیلم، تشبیه میکنن.
چیزی که در مورد نقدای این فیلم باعث تعجبم میشه اینه که کمتر کسی راجب پیامی که سعی داره منتقلش کنه صحبت کرده و با توجه به اینکه کتابشم حسابی پرفروش بوده، مشخصا کسی زیاد مشکلی با این موضوع نداشته.
هشدار: ادامهی این مطلب میتونه محتوای فیلمو اسپویل کنه.
آناستازیا یه دختر نوب و باکره است که وارد زندگی کریستین میشه و خیلی لطیف و قدم به قدم، نقش ارباب و برده رو تغییر میده و کریستینو تبدیل میکنه به همون چیزی که خودش میخواد. کارایی که آناستازیا میکنه به حدی غیر اخلاقی و سادیستیه که آدم دلش برای کریستین میسوزه.
آخرشم کریستین میشه مرد مریض و مشکلدار و آناستازیا میشه فرشتهی نجات و رهایی بخش. چرا؟ چون اومده کریستینو مجبور کرده که بر خلاف میل باطنیش، رفتارای جنسیشو تغییر بده، عاشق و متعهد بشه، باهاش ازدواج کنه و البته درست وقتی علاقهای نداره، بچهدار هم بشن.
آناستازیا مشخصا شخصیت کنترلگر داره؛ در حالی که کریستین، همهی چهارچوب رابطه رو طبق قرارداد پیش میبرد و هیچ چیزیو بر خلاف میل باطنی آناستازیا بهش تحمیل نکرد. از این بابت، شخصیت آناستازیا در نظرم فوقالعاده فرصتطلب و نفرت انگیزه و اصلا هیچ درکی از قضیه نداره. صرفا دلش خوشه که اومده تو زندگی یه آدم مایهدار و قدرتمند و میخواد تا میتونه از طرف سواری بگیره.
اینکه شما بیای به یکی قول بدی و توافق کنی که قرار نیست رابطهتون به تولید مثل منجر بشه ولی بعد مجبورش کنی که به طور ناگهانی با این قضیه کنار بیاد و بچه دار بشه، هیچ فرق خاصی با تجاوز نداره. ولی جامعهی فمنیستی، مشکل خاصی با این فیلم نداره؛ چون پای یه زن و یک مادر در میونه. کریستین هم که برگ چغندره؛ اصلا مهم نیست که چقدر براش فشار روانی به همراه داره و چقدر بدش میاد که توی اون برههی خاص از زندگیش بچهدار بشه.
امثال آناستازیا، افراد سایکو و مریضی هستن که خودشونو پشت یه چهرهی مظلوم و فرشته مانند پنهان میکنن؛ درست مثل یه راهبه که میخواد به بقیه بگه به خاطر گناه نکردهات باید شرمنده باشی.
اون میبینه که زندگی کریستین چقدر پرریسک و ناامنه و چقدر سعی داره که امنیت خونه و اسرارش رو حفظ کنه؛ ولی باز هم خودسرانه، سراغ عیش خودش میره و نصف دردسرای این فیلمو با کارای خودش رقم میزنه.
این فیلم میخواد به شما بگه که بله، رول پلی و بعضی رفتارای جنسی، جذاب هست ولی افرادی میرن سراغ این کارا که مشکل روانی دارن و میخوان عقدههای خودشونو خالی کنن؛ اما شما باید بهشون کمک کنید که احساسات خودشونو سرکوب نکنن و وارد یه رابطهی وانیلی بشن.
آدم نرمال هم آناستازیاست که یه عمر از پسرا فرار کرده تا بالاخره گذرش به پسری خورده که میبینه آسیب دیده است و میتونه کنترلش کنه.
خیلیا از فمنیست افراطی فیلمای آمریکایی و رفتارای مریضشون بیزارن ولی یا فقط بلدن افراد طرفدار چنین اندیشههایی رو تحقیر کنن یا نمیدونن که دقیقا مشکل این ایدئولوژیها چیه و چطور میشه نقدشون کرد.
کارای آناستازیا، بر پایهی عشق نیست، بر پایهی خودخواهیه. مرده بهش میگه من الان نمیخواستم بچهدار شم و باید به خواستهی من احترام بذاری. قرار بود هر ماه بری آمپول پیشگیری رو بزنی. بعد زنه جای اینکه تقصیرو گردن بگیره، میگه رابطه بچه میسازه و اگه نخوای ازم حمایت کنی، خودم میرم بچه رو بزرگ میکنم و یه مادر تنها میشم.
با همین مظلوم نماییها و داد و فریادا، یه کاری میکنه که همهی تقصیرا به گردن طرف مقابل بیوفته و خودشو تبرئه کنه.
کریستین، تمایلات سادیستی داره اما لزوما با این تمایلات، به بقیه آسیب نمیزنه و قشنگ میاد قبل رابطه، یه قرار و مداری میذاره و توی جامعهای هستن که قانون، میتونه از دو طرف، حمایت کنه. اما این فیلم اومده و چیزی مثل دوست دختر سابق کریستین که مشکل روانی داره و مازوخیسته رو وسط میکشه. زنی که نمیتونه خودش و تمایلاتشو کنترل کنه و برای امنیت بقیه خطر داره.
آناستازیا از دیدن این قضیه یه جوری به هم میریزه که انگار هر کی سادیست یا مازوخیسته یه مشکلی داره. اصلا سادیست چی هست؟ اینکه یه فرد، تمایل داره بقیه رو اذیت کنه و زجر کشیدنشون رو ببینه و از دیدن رنج کشیدنشون هست که میتونه لذت ببره.
هر جور حساب کنید، این خوده آناستازیا هست که خارج از ضابطه و بدون رضایت کریستین داره عذابش میده؛ وگرنه کریستین هیچ وقت مجبورش نکرد که یه رابطهی سادومازوخیستی رو بپذیره و براش حد و مرزای روشنی تعیین کرد.
آناستازیا توی رفتارای خودش نوعی خشونت انفعالی داره. یعنی شاید آشکارا پرخاشگری نکنه یا به کسی آسیب نزنه؛ ولی بالاخره راهی پیدا میکنه تا زهر خودشو بریزه و حرف خودشو هر چقدرم که غیر منطقی باشه، به طرف مقابلش تحمیل کنه.
جمعبندی
فیلمایی مثل فیفتی شید، فقط برای افراد علاقهمند به محتوای اروتیک نیستن و بخشی از امیال و افکار معمول آدما رو در یک قالب هنری و سینمایی، میتونن که به تصویر بکشن. رسانه هنوز هم به خوبی این محتوا رو غربال نکرده و منتقدا، عموما روی خوشی به این مدل فیلما نشون نمیدن اما این ژانرو یه موقعیت خوب برای شناخت افکار و روان آدمها میدونم و به شما هم توصیه میکنم که به حرفای کسایی که شما بابت علاقهتون به همچین فیلمایی تحقیر میکنن یا صرفا این چیزا رو سرگرمکننده میدونن اهمیت ندید و نگاه انتقادی خودتونو داشته باشید؛ اینطوری علاوه بر سرگرم شدن، میتونید تجربهی کاملتری از تماشای یه فیلم، به دست بیارید.