برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!

نقد و بررسی فیلم Forrest Gump 1994| فارست گامپ
منتشر شده در تاریخ ۶ آبان ۱۴۰۴
0 بازدید
فارست گامپ به عنوان یکی از صادقانه ترین روایت های سینما شناخته شده و هم در زمان فروش و هم در طول زمان، جزو آثاری هست که بسیار مورد توجه قرار گرفته و درموردش صحبت شده. این فیلم در حال حاضر جزو کارای برتر IMDb هست و امتیاز خیلی خوب 8.8 رو داره.

این فیلم در زمان خودش تونست 6 جایزه ی اسکار رو به دست بیاره و بازی تام هنکس، بسیار تحسین و ماندگار شد.
فارست گامپ به عنوان کاری با روایت ساده و عمیق از زندگی یک مرد با ذهن متفاوت شناخته شده و ترکیب طنز، تراژدی و تاریخ آمریکا به همراه موسیقی، بازیگری و مونتاژهای خاص و صداقت داستان، آواتار اصلیش رو شکل میدن. یعنی این چیزی هست که عموم مخاطبا درموردش به توافق رسیدن ولی لزوما همگی شامل نظراتی نیستن که در ادامه بخواد مورد تایید قرار بگیره.
جهانبینی فارست گامپ، بیش از همه در زمانی برام روشن شد که گفت انگیزه اش از دویدن، صرفا اینه که دوست داره بدوه و از دویدن لذت میبره. و رفته رفته، وابستگی بیشتر فیلم به فلسفه ی اگزیستانسیالیسم، بیشتر آشکار میشه.
دویدن به عنوان یک لذت و نه هدف، لحظه ای هست که نقطه ی گسست از جهان بینی های نقطه محور و ورود به قلمرو اگزیستانسیالیسم به حساب میاد. فارست برای مدال، فرار یا معنا نمیدوه، صرفا این کار رو انجام میده چون دوست داره و بودن رو مقدم بر معنا میدونه. معنا در اینجا از دل تجربه بیرون میاد و به عنوان یک پیش فرض درنظر گرفته نمیشه.

زیستن بدون قضاوت و رقابت میتونه از برخی جهات، خوش آیند جلوه کنه. فارست نه ادای آدم های باهوش رو درمیاره و نه جاه طلب و تحلیلگره و با صداقت، حضور و استمرار، تبدیل میشه به فردی که بهترین تجارب انسانی رو کسب میکنه و این وجه از فیلم رو میشه نقدی به ساختارهایی دونست که ارزش رو با موفقیت میسنجن.
اما نگاهی که این فیلم به تاریخ آمریکا و پیچیدگی های اجتماعی داره، عمدتا مورد نقد منفی قرار گرفته که بسیاری از این نقدها، اتفاقا منطقی به نظر میرسن.
هر آدمی ممکنه داستانی برای گفتن داشته باشه و جذابیت داستان گامپ، ازینجا میاد که اون در موقعیت های بسیار متفاوتی قرار میگیره و وضعیت ذهنیش، باعث میشه که بتونه از فشارهای روانی زیادی بگذره یا درگیر مسائل پیچیده ی انسانی و اجتماعی زیادی نشه.
به فارست نمیشه ایراد گرفت که چرا توی جنگ شرکت کرده یا چرا جلوی دوربین، باسنشو به همه نشون داده. گرچه حتی اگر فردی از روی نادونی این کارا رو درواقعیت انجام بده، لزوما براش ارزون تموم نمیشه. فیلم به فارست ساده میگیره. اون از بحران ها و خطرات زیادی، با خوش شانسی میگذره.
این مثل یه معجزه است که تو از یه فردی که در راه رفتن مشکل داشته، یهو تبدیل بشی به فردی که قهرمان دویدن هست.
ما در واقعیت نمیتونیم صرفا از مسیر لذت ببریم و نسبت به وضعیت جامعه بی تفاوت باشیم و عواقب تصمیمات و مشارکت ها یا عدم مشارکت هامون رو نادیده بگیریم. فلسفه ای که توی این فیلم موج میزنه، برخلاف روایتش که مرور مفصلی روی بخش های مختلف تاریخ آمریکا داره، باز هم خیلی فردگرایانه است. چنین تفکری، لزوما باعث به وجود اومدن یک جامعه ی خوب نمیشه.

استفاده از افرادی مثل فارست برای جنگ طلبی، استفاده ی ابزاری از انسان ها و هدر دادن عمرشون یا به بردگی گرفتنشون راحته. اما فیلم با روایت بسیار زیبا و نبوغ آمیز خودش، باعث میشه که وجه منفی و تاریک چنین جهان بینی ای نادیده گرفته بشه.
فیلم با مرور تاریخ آمریکا، انگار سعی داره بگه فهمیدن لازم نیست. اما در واقعیت، بودن بدون فهم، میتونه به ابزار شدن ختم بشه.
فارست با ذهن ساده اش تبدیل میشه به نماد سرباز خوب، کارمند خوب، دونده ی خوب و این سادگی، بهانه ای میشه برای بهره کشی. درواقع ما به کرار میتونیم ساختارهایی رو ببینیم که از سادگی و انفعال و بی پرسشی، عملا سواستفاده میکنن و تاثیر روانی چنین سواستفاده هایی، روی آدما میتونه خیلی بیشتر از تاثیری باشه که فارست گامپ پذیرفت.
نقدهای منفی ای که تا امروز نسبت به این فیلم مطرح شده هم عموما متوجه فرد گرایی، ساده سازی تاریخ و استفاده ی ابزاری از شخصیت ها هستن. خیلیا عقیده دارن که این فیلم، اتفاقات پیچیده ای مثل جنگ ویتنام، جنبش های مدنی و سیاست های دهه های مختلف رو به شکل کارتونی و سطحی روایت میکنه و به جای تحلیل، فقط ازشون عبور میکنه.
فردگرایی محافظه کارانه، برچسبی هست که به این فیلم نسبت داده شده و بعضیا عقیده دارن که فیلم به شکل ضمنی، ارزش هایی مثل اطاعت، سکوت و عدم مشارکت سیاسی رو ستایش میکنه و فارست بدون درک یا واکنش، از دل بحران ها عبور میکنه و این به نوعی تایید ساختار موجوده.
همچنین بازنمایی ناقص از معلولیت ذهی و نقدهای فمینیستی از جمله نقدهای منفی ای هستن که نسبت به این فیلم مطرح شدن که چون زیاد ارتباطی به اتمسفر این مطلب ندارن، از مرورشون اجتناب میشه.

بعضیا عقیده دارن که این داستان بیش از حد ساده انگارانه و احساسی هست و با استفاده از نگاه معصوم فارست، مسائل پیچیده ی اجتماعی و سیاسی رو به پس زمینه میبره و از مواجهه ی واقعی با اونها طفره میره. فارست با وجود محبوبیت، فاقد تحول یا پیچیدگی درونی هست.
فیلم، اطاعت و پذیرش سرنوشت رو ستایش میکنه درحالیکه شخصیت هایی مثل جنی که مسیر متفاوتی رو انتخاب میکنن، با سرنوشت تلخ رو به رو میشن و این نگاه، به نوعی تایید نظم موجوده و آزادی خواهی و اعتراض رو نفی میکنه.
هشدار: ادامه ی این مطلب میتونه پایان داستان رو لو بده.
از جمله بخش های نسبتا مبهم داستان اینه که چرا جنی با وجود اینکه نمیخواست با فارست ازدواج کنه، بچه شو نگه داشت و صرفا وقتی بهش خبر داد که خودش داشت میمرد و نیاز داشت یکی از بچه مراقبت کنه.
جنی زخم خورده بود و در کودکی، قربانی خشونت شد و در نوجوانی هم درگیر فرار و اعتراض بود و در بزرگسالی با اعتیاد و تنهایی دست و پنجه نرم کرد. نگه داشتن بچه، احتمالا براش یک نقطه ی نجات بود و فارست براش خوش آیند بود اما نمی خواست به دلایلی بهش تکیه کنه. جنی فارست رو دوست داشت ولی نه به شکل عاشقانه که بتونه باهاش زندگی کنه. فکر میکنم جنی همیشه سعی داشت از فارست مراقبت کنه و بهش به چشم تکیه گاه عاطفی نگاه نمیکرد. حق اون نمیدونست که با ناراحتی های خودش درگیرش کنه. از بچگی هم زیاد درمورد مسائل زندگیش چیزی بهش نمیگفت و حقیقت اینه که فارست هم خیلی چیزا رو یا نمی فهمید یا دیر میفهمید.
اون میدونست که فارست، با ذهن ساده و قلب بزرگش، ظرفیت درک پیچیدگی های روانی و اجتماعی رو نداره و شاید نمی خواست بار تاریکی های خودش رو روی شونه ی کسی بذاره که حتی نمیفهمه چرا دنیا اینقدر سخت شده.
جمع بندی
این فیلم با بودجه ی حدود 55 میلیون دلار ساخته شد ولی درنهایت بیش از 678 میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت و در زمان خودش چهارمین فیلم پرفروش تاریخ بود و بعد از کارایی مثل جنگ ستارگان و ژوراسیک پارک قرار میگرفت.
فارست گامپ زیبا و دیدنی هست ولی ظاهر زیبا و دراماتیکش، دلیل نمیشه که چشم روی نابهنجاری های احتمالی داستان بست.