برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!

نقد و بررسی فیلم Fight Club 1999| فایت کلاب
منتشر شده در تاریخ ۶ آبان ۱۴۰۴
0 بازدید
هرچند که فایت کلاب برای خیلی ها یک اثر کالت و نمادین محسوب میشه اما انتقادهای جدی هم بهش وارد شده. پروژه ی میهم رو میشه نقطه ی اوج این فیلم درنظر گرفت که خط و مشی شخصیت کلیدی رو روشن میکنه اما حتی این جلوه از افراطی گری هم باعث نشده که نقل قول ها و انگیزه ی فیلم، چندان زیر سوال بره.

پروژه ی میهم، باعث میشه که آنارشی از مشت زنی عادی عبور کنه و تبدیل میشه به نوعی شورش سازمان یافته علیه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و شاید اگر این بخش دوم فیلم حذف میشد، فایت کلاب میتونست درزمان خودش هم یه کار پرفروش بشه.
در واقع این کار در زمان انتشارش نتونست به موفقیت خاصی برسه و بعدها توجه دیگران رو جلب کرد و این سرنوشت، درنوع خودش یه داستان پنهان جالب و معنادار داره.
بعد از تاسیس باشگاه مشت زنی، تایلر داردن با بازی برد پیت، به این نتیجه میرسه که مشت زنی دیگه کافی نیست و پروژه ی میهم رو به عنوان یک گروه مخفی تاسیس میکنه که عملا یک گروه شبه نظامی و یادآور فرقه های افراطی آمریکایی، بخصوص فرقه های رایج در دهه ی 60 هست. هدف این گروه، سرنگونی نظام سرمایه داری و ایجاد هرج و مرجه و اعضای پروژه، هویت خودشون رو از دست میدن، اسم ندارن و صرفا سرباز هستن و کارهاشون شامل خرابکاری، انفجار و حمله به نمادهای مصرف گرایی هست مثل کارهای اعتباری، فروشگاه ها و تبلیغات شهری.

این فیلم بسیار خوش ساخت و دیدنی هست اما پیام جالبی رو منتقل نمیکنه. این فیلم، خودتخریبی رو رمانتیزه میکنه و خیلی بعید میدونم سازنده هاش واقعا اونطور که ادعا کردن، قصد ساخت یه اثر ضد سرمایه داری رو داشتن. بیشتر انگار فانتزی های خودشون رو ساختن.
هم دیوید فینچر به عنوان کارگردان و هم چاک پالانیک به عنوان نویسنده ی رمان اصلی، بارها گفتن که فایت کلاب قرار بوده نقدی باشه بر مصرف گرایی، سرمایه داری مدرن و بحران هویت مردانه ولی این نقد، خیلی جاها از مسیرش منحرف شده.
چاک پالانیک گفته بود که رمانش واکنشی هست به زندگی مردهای مدرن که توی دنیای مصرف زده و بی هویت گیر افتادن و دیوید فینچر هم توی مصاحبه ها تاکید کرده که فیلمش درباره ی مردیه که از مصرف گرایی خسته شده و دنبال معنا میگرده.
پروژه ی میهم هم قرار بوده نماد شورش علیه نظام سرمایه داری باشه و نه لزوما تبلیغ خشونت.
خب بذارید بگم که تا کجای فیلم عقلانی هست. من اصلا کاری ندارم که چه تصویری از زن ها نشون داده. یه مرد میتونه زن ها رو از زندگیش حذف کنه یا بهشون به چشم ابزار نگه کنه. یه نفر میتونه از کار کردن توی اداره خسته بشه و بیماری روانی جدی بگیره. یه گروه میتونه خودشو راضی کنه که شهر رو خراب کنه و به بقیه آسیب بزنه و این هم منطقیه. حتی فرقه گرایی هم کاملا منطقی و قابل وقوعه. نمیشه یه فیلمساز یا داستان نویس رو بابت نشون دادن واقعیت سرزنش کرد. نقد محتوایی، سعی داره پیامی که فیلم میخواد منتقل کنه رو زیر سوال ببره. مگه اینکه فیلمساز سعی کنه یه کار شدیدا بی طرف بسازه.
ولی تقریبا هیچ اثری بی طرف نیست. همیشه یه پیام پنهان، ممکنه وجود داشته باشه، حتی اگر فیلم، درظاهر خیلی بی هدف و مستندگونه یا تخیلی به نظر برسه.

هدفی که فرقه انتخاب میکنه، مبارزه با جامعه ای هست که نادیده شون گرفته و هرگز قرار نیست درونش تبدیل به یک ستاره بشن؛ از آدم معمولی و گمنام بودن خسته ان و به سبک خودشون خودنمایی میکنن. طبعا چندان خلاق نیستن و در زمینه ی همدلی، دچار نابهنجاری های زیادی هستن.
ولی وقتی به جامعه ی هدفشون نگاه کنی، شاید حتی بهشون حق بدی. جامعه ای بسیار رقابتی، پر از تقلب، دروغ، ریاکاری، خودخواهی و آدم های بی مسئولیت. بدی با بدی مبارزه میکنه و گاهی شک میکنی که باید به حال کی دلسوزی کرد یا کیو سرزنش کرد؟
میدونید ایراد بعضی از آنارشیست ها چیه؟ اینه که قبول ندارن افراد شروری هستن و صرفا انتقاداتشون متوجه دیگران و الگوهای رفتاری خارج از فرقه است. قبول نمیکنن که عقده ای هستن و دارن از شرارت لذت میبرن. قبول ندارن که خودشون هم دارن یه جامعه میسازن و خواسته هاشون در عمل، هیچ فرقی با افرادی نداره که باهاشون مبارزه میکنن.
مشکل این فیلم هم همینه. یه آنارشیست در موقعیتی نیست که سیستم سرمایه داری رو نقد کنه و این فیلم هم بی طرف نیست. نمیگم که فایت کلاب، یک گروه قهرمان جلوه داده میشه اما در نهایت، تا حد زیادی محق جلوه داده میشن. اونها به خودشون حق میدن و فیلمساز هم بیننده رو مجبور میکنه که بهشون حق بده. همه چیز در خدمت ایجاد این طرز فکر و قضاوته.

فرقه گرایی، خشونت، حذف زن، بیماری روانی، اینها همگی قابل وقوع و منطقی هستن اما این به معنی حقانیت اخلاقی نیست. فیلمساز رو نباید بابت نمایش واقعیت سرزنش کرد بلکه باید پیام پنهان و قضاوت القا شده رو زیر سوال برد. آنارشیست ها عمدتا قبول نمی کنن که خودشون هم شرارت میورزن و عقده دارن و فایت کلاب، به کار خوش ساخته که همه چیز رو در خدمت ایجاد یک طرز فکر خاص قرار داده و بیننده رو مجبور میکنه که به آنارشیست ها حق بده.
جمع بندی
این فیلم در زمان اکران، دچار یکجور شکست پرزرق و برق شد. با بودجه ی 63 میلیون دلار، صرفا 101 میلیون دلار فروش جهانی داشت که در خود آمریکا، رقمش صرفا به 37 میلیون دلار میرسید. دیگران عقیده دارن که استودیوها از پیام ضد سرمایه داری فیلم ناراحت بودن و تبلیغاتش رو محدود کردن و با وجود نقدهای مثبت، فیلم در گیشه، کمتر از حد انتظار ظاهر شد و موفقیت واقعیش بعدها با فروش DVD و تبدیل شدن به یک فیلم کالت اتفاق افتاد اما از برخی جهات با این حرفا مخالف هستم چون فکر نمیکنم فایت کلاب صرفا بابت نقدهای ضد سرمایه دارانه اش در آمریکا کنسل شد بلکه دقیقا چون یک اثر ضد آمریکایی هست، در خارج از آمریکا، اقبال بیشتری به دست آورد و در داخل، کنسل شد.
جامعه ی آمریکا یکی از بهترین جوامع این سیاره است و این مدل فیلمای آمریکاستیزانه هم برای همصدا کردن طرد شده ها و افرادی که خارج از این جامعه هستن خوبه وگرنه هم جامعه ی آمریکا عالیه و هم خیلی از این عاشقای فایت کلاب، اگر فرصتشو داشتن وارد چنین جامعه ای میشدن. فروش این فیلم در آمریکا هم نشون میده افرادی که این جامعه رو ساختن چه حسی نسبت به همچین منتقدای افراطی ای دارن.