برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
روایت دههی 70 آرژانتین به کمک پنگوئن
منتشر شده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
این مطلب در روزهایی نوشته میشه که فیلمی به اسم The Penguin Lessons به تازگی منتشر شده و قرار نیست که داستان فیلم رو لو بده؛ صرفا بازخوردی نسبت به تبلیغات و تحسین هایی هست که این فیلم دریافت کرده.
این فیلم با پس زمینه ای از سیاست پر از آشوب آرژانتین دهه ی 1970 سعی کرده تا مفاهیمی درمورد اهمیت زندگی و بی تفاوت نبودن نسبت به وضعیت جامعه رو دنبال کنه. داستان درمورد مردی به اسم تام با بازی استیو کوگان هست که به لحاظ احساسی، از جامعه جدا شده و در حال تجربه ی یه ناامیدی عمیقه. شهر در وضعیت آشفته ایه و مخالفای سیاسی، شدیدا در حال سرکوب شدن هستن و گاها خبر میاد که فلانی ناپدید شده و خبری ازش نیست. اما تام سعی میکنه بی تفاوت باقی بمونه.
همون طور که انتظار میره، حضور یه پنگوئن قراره تام رو تحت تاثیر قرار بده و این پنگوئن در حالی پیدا میشه که آغشته به مواد نفتی شده و نیاز به مراقبت داره. معلم میاد و این پنگوئن رو به سرپرستی میگیره و اسمشو میذاره خوان سالوادور.
تام بی تفاوت، نه تنها نسبت به پنگوئن احساسات پویایی رو تجربه میکنه بلکه متوجه میشه حتی وضعیت سیاسی، روی زندگی این پنگوئن هم تاثیر داره و کم کم درگیر وضع غالب بر جامعه میشه.
ظاهر این سناریو، خیلی روشن و الهام بخش به نظر میرسه. یه انسان ناامید، تحت تاثیر شور زندگی یک موجود زنده قرار میگیره و دست به تلاش میزنه.
این داستان بر اساس یه ماجرای واقعی ساخته شده و برگرفته از کتاب خاطرات تام میشل با عنوان The Penguin Lessons: What I Learned from a Remarkable Bird روایت شده.
برای اینکه جمع بندی این مطلب، بی ربط به نظر نرسه، لازمه توضیحاتی درمورد تاریخ آرژانتین در دهه ی 70 و اتفاقاتی که منجر به این دوره شد رو مرور کنیم.
در آرژانتین دهه ی 1970 چه اتفاقی افتاد؟
دهه ی 1970 در آرژانتین، یکی از تاریک ترین و پر آشوب ترین دوره های تاریخ این کشور به حساب میاد. این دوره با بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همراه بود و در نهایت منجر به یک کودتای نظامی در سال 1976 و آغاز دوره ای به اسم جنگ کثیف شد.
در سال 1976، ارتش به رهبری شخصی به اسم ژنرال خورخه رافائل ویدلا، قدرت رو به دست گرفت و دیکتاتوری نظامی رو برقرار کرد. این رژیم نظامی، کارزاری بی رحمانه علیه مخالفان سیاسی، به ویژه گروه های چپ گرا شروع کرد. توی این دوره، هزاران شهروند به طور غیر قانونی بازداشت، شکنجه و اعدام شدن و خیلی از آدما به اصطلاح "ناپدید" شدن، یعنی به دست نیروهای امنیتی دزدیده شدن و هرگز دیگه خبری ازشون نشد.
این دوره از تاریخ آرژانتین به خاطر نقض حقوق بشر، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و جنبش مادران میدان مایو، از جمله کلمات کلیدی هست که شما رو به اتفاقات مهم این دوره وصل میکنه.
چیزی که باعث وقوع همچین تحولاتی شد، شامل مواردی میشه که ممکنه توی کتابای تاریخ و در دوره ی افول هر مدل قدرتی دیده باشید و گزاره هاش کاملا تکراری هستن. بی ثباتی سیاسی و اختلافات ایدئولوژیک، بحران اقتصادی، نفوذ ایدئولوژی های جهانی و در نهایت یک کودتای نظامی، دست به دست هم دادن تا یک برهه ی زمانی فشرده و تاریک، تا ابد تبدیل به بخشی از تاریخ آرژانتین بشه.
این وضعیت در سال 1983 و با بازگشت دموکراسی به پایان رسید و همون الگویی که در تحسین دوره ی جدید کره ی جنوبی، توی فیلمای تاریخ معاصرشون میشه دید، درمورد نسل جدید آرژانتین هم وجود داره. دموکراسی، همواره مورد تحسین دنیا قرار میگیره و آرزوی بسیاری از کشورهایی هست که دلیل عدم رشد و پیشرفت خودشون رو نداشتن چنین سیستم هایی میدونن.
آرژانتین در یک جنگ شکست خورد، دچار بحران اقتصادی شدید شد، اعتراضات مردمی شروع شد و در نهایت، انتخابات دموکراتیک، مهر پایانی بود بر دوره ی حکومت نظامی.
قضاوت من اینه که جریان راست گرا و محافظ کار، هرگز بدون حمایت فرهنگ و عرف عمومی به قدرت نمیرسه و با توجه به این اوصاف، راست گراهای افراطی آرژانتین، قدرت و قدمت زیادی داشتن و در این مورد، نمیشه فرهنگ عمومی رو قربانی قلمداد کرد.
صرفا در برهه ای، چون دیدن که سودی از راست گراها بهشون نمیرسه و رفاه زندگیشون رو تامین نمیکنه، ایدئولوژی غالب بر جامعه رو تغییر دادن. شاید بگید که قبل از دوره ی جنگ کثیف، همچنان نوعی دموکراسی بر آرژانتین حاکمیت داشته اما دموکرات و محافظ کار، بیشتر به نظر میرسه که اسامی فرمالیته ای بودن و صرفا نارضایتی اقتصادی کافی بوده که مردم حاضر بشن به یه حاکمیت دموکرات پشت کنن.
این گروه محافظ کاری هم که تونستن حدود یک دهه، قدرت رو به دست بگیرن، بقولا از زیر بوته رشد نکردن و این قدرت نمایی نابهنجارشون، مشخصا وابسته به یک پشتوانه ی قوی جمعی بوده. حکومت محافظ کار، یه سنگ جادویی نیست که از آسمون بیاد و ارتعاشات قدرتمندش، مردم یک جامعه رو درگیر کنه.
این فیلم هم به نظر میرسه که چشم انداز آرژانتین برای رسیدن به دموکراسی رو مرور و تحسین میکنه و پنگوئن، به شور و شوق زیستن ملتی تشبیه شده که قربانی ظالمین انگشت شمار جامعه شدن. این سناریوی محبوب دموکراتا، مجددا در قالب یه فیلم سانتی مانتال، خودنمایی کرده.
تغییر ایدئولوژی غالب بر جامعه و شروع جنگ کثیف، احتمالا به خاطر کاهش سود و رفاع ناشی از این جریان بوده نه لزوما یه تحول اخلاقی یا فلسفی.
این نوع نگاه به تاریخ، ممکنه برای بعضی از مخاطبا جالب باشه اما می تونه به نوعی ساده سازی بیش از حد مسائل پیچیده ی اجتماعی و سیاسی منجر بشه و به هیچ عنوان فکر نمیکنم همچین سناریوهایی بتونن تاثیر مثبتی داشته باشن. تاثیر خنثی و بی طرفانه ای هم ندارن و لزوما مخاطبو هم به سمت قضاوت و کنجکاوی به خرج دادن تحریک نمیکنن. به این مدل فیلما میگم فیلم اینستاگرامی؛ از این بابت که با تحریک احساسات مخاطب و تحت فشار گذاشتنش برای رسیدن به واکنش سریع و همدلانه، نوعی سواستفاده ی تجاری انجام میدن.
انتقاد زیاد به دموکراتا و چپ گرا ها، گاهی باعث شده که بعضیا فکر کنن منم یکی از اونایی هستم که سعی داره مجیز محافظ کارا رو بگه ولی انتقاد به یک جناح، اصلا به این معنی نیست که با قطب مخالفش رفاقت داری. شاید لیبرالیسمی که امروزه در صنعت سرگرمی خودنمایی میکنه، به نسبت سنت گرایی سابق، انسان دوستانه تر و سالم تر به نظر برسه اما به هیچ عنوان به معنی بی نقص بودنش نیست و انتقاد کردن بهش رو رویه ی بهینه تری نسبت به انتقاد کردن به ایدئولوژی هایی میدونم که بارها آزمایش شدن و همه میدونن سرانجام همراه شدن باهاشون چیه.
لیبرالیسم به شکل مدرنش، هنوز در حال تکامل و تاثیرگذاریه و نقد میتونه به اصلاح و بهبودش کمک کنه.
این فیلم پنگوئن هم به نظر میرسه که یه نگاه احساسی به تحولات دهه ی 70 آرژانتین داره اما لزوما نگاه منطقی ای به جامعه نداره و احتمالا دوباره قراره چند تا سیاست مدار رو محکوم کنه و بگه به نام انسانیت!
جمع بندی
شاید چون سینما یه سرگرمی مردمیه و شما اگر کاری کنید که آدما به عرف و فرهنگ فعلیشون بدبین بشن، قراره حسابی تحقیر و مسخره بشید و تبدیل شید به گاو پیشونی سفید سینما.
همچین رویکردی هرچند ممکنه برای حفظ محبوبیت و فروش گیشه موثر باشه اما می تونه محدود شدن سینما در سطح سرگرمی و دور شدن از نقش واقعیش به عنوان یه ابزار فرهنگی و اجتماعیش رو به دنبال داشته باشه.