برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی انیمه ی The Boy and the Heron 2023| پسرک و مرغ ماهی خوار
منتشر شده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
0 بازدید
سیاره ی ما هرچقدر هم بدشانسی آورده باشه، هنوز اینقدر خوش شانسیم که فردی مثل هایائو میازاکی زنده است و داره انیمه تولید میکنه. فارغ از اینکه محتوای این انیمه ها چیه و چه هدفی رو دنبال میکنه، نمیشه منکر نبوغی شد که در جریان خلق شون به کار رفته.
پسرک و مرغ ماهی خوار هم ساخته ی جدیدیه که تونسته امضای خاص هایائو میازاکی رو به رخ بکشه و اغلب اون ویژگی های خاطره انگیز و دوست داشتنی خاص داستان های این نویسنده و کارگردان ژاپنی رو درون خودش داره.
وقتی در ظاهر به داستان این انیمه نگاه کنید، میشه یک سفر روانی حماسی رو شاهد بود. داستانی از رشد، از دست دادن و کشف خود، در حال روح دادنه. ماهیتو بعد از ازدست دادن مادر، به همراه پدرش به شهر جدیدی میره و در این محیط جدید، یک مرغ ماهی خوار مرموز رو ملاقات میکنه. این مرغ ماهی خوار، پل ارتباط موهیتو با یک دنیای خیالی و جادویی میشه.
برخلاف بسیاری از داستان های دوجهانی، میازاکی معمولا چیزی شبیه به آلیس در سرزمین عجایب رو ترجیح میده و دنیای جادویی، معمولا مشکلاتش بیشتر از مزیت هاشه و یک تصویر انتزاعی از وضعیت دنیای واقعی به حساب میاد. در دنیای واقعی، چیزی مثل ناراحتی های روانی، نمی تونن تجسم چندانی داشته باشن اما با ورود به دنیای جادویی، شمایل ملموسی به خودشون میگیرن و شخصیت اصلی داستان رو در مورد مبارزه با این مشکلات، به چالش میکشن.
این انیمه، علاوه بر یک سفر درونی، سراغ مسائلی مثل رابطه ی انسان با طبیعت، مرگ و تناسخ رفته و از این بابت، نسبت به باورهای شرقی، تعهد ملموسی رو نشون داده.
یه نابهنجاری که داستان های میازاکی همیشه مستعد دچار شدن بهش هست، عبور بی بازگشت از مرز های توهمه. توهم گرایی صرفا در داستان های تخیلی اتفاق نمی افته و میتونه حتی یه داستان که بر اساس یه داستان واقعی ساخته شده هم رخ بده و درک بیننده از حقیقت رو دچار انحراف کنه.
معمولا با پایان یه داستان درگیر توهم، شما ممکنه احساس کنید که واقعیت زندگی، یه ترکیب غیر قابل تحمل و فاقد ارزش لازم برای سرمایه گذاریه و یه دنیای خیالی رو به بودن توی همچین دنیایی، ممکنه ترجیح بدید.
تمام اتفاقاتی که در دنیای واقعی میوفته، پتانسیل اینو داره که در یک دنیای توهمی هم رخ بده و حتی فراتر از اونچه که در دنیای واقعی شاهدش هستیم با این تفاوت که تعامل با یک دنیای توهمی، کمکی به رشد یک جامعه نمیکنه و فرد متوهم رو در فردیت خودش گیر میندازه.
بخش تراژیک درون این انیمه هم پر از حس رنج و فرسودگیه و نمیشه با اطمینان گفت که پایان داستان، در نقطه ای رخ میده که فرد میتونه تراژدی رو هضم کنه و با اشتیاق، به دنیای واقعی برگرده. فرد در توهمات خودش به حدس از تسلط میرسه اما دنیای واقعی، می تونه همچنان براش ناراحت کننده باقی بمونه.
معنای تحت اللفظی اسم ژاپنی این انیمه، توصیف کننده ی یک پرسشه: چطور زندگی میکنید؟
جسارت میازاکی برای ترکیب کردن چنین موضوعات فلسفی و روانشناختی عمیقی در انیمه هایی که تولید میکنه، تقریبا نایاب هست و به شکل ملموسی، با جریان غالب بر انیمیشن های مخصوص کودکان و نوجوانان، در تضاده.
خیر و شر حتی در داستان های مخصوص افراد بالغ هم به شکل فیکی مشغول مبارزه هستن و معمولا با یک قهرمان ساده لوح که قدرت های شانسی و بادآورده داره یا یه موجود شرور که خیلی احمقه یا قراره به طور شانسی و صرفا با کمک یه قلب پاک شکست بخوره رو به رو هستیم اما شخصیت های شرور داستان های میازاکی میتونن خیلی لجباز و حیله گر باشن و روش های رایج مبارزه و غلبه بر شرارت، درموردشون جواب نده.
این اولین داستان میازاکی نیست که شخصیت اصلی، به نوعی سازگاری و مذاکره ی صلح آمیز با یک شخصیت هرج و مرج طلب میرسه.
با این وجود، شما گاها میتونید نوعی وطن پرستی غیرمستقیم رو توی کارای میازاکی یا افرادی که ازش الهام گرفتن ببینید و توی کارای ژاپنی هم این موضوع، بعضا میتونه خیلی نقش پررنگی داشته باشه. پدر ماهیتو، صاحب یه کارخونه ی نظامیه و تصمیم میگیره با خواهر همسر مرحومش ازدواج کنه و به ملک روستاییش برن.
علت مرگ مادر ماهیتو، بمباران توکیو هست و ماهیتو مشخصا قادر نیست یه ارتباط موثر با پدر و مادر جدیدش برقرار کنه و وسوسه اش برای دنبال کردن حواصیل یا مرغ ماهی خوار هم پیدا کردن مادر واقعیش هست.
زمانی که ماهیتو متوجه میشه که حواصیل اونو فریب داده، عصبانی میشه و بهش آسیب میزنه اما موجود جدیدی که ظاهر میشه، ماهیتو رو به طبقه ی پست تری تبعید میکنه و اینجا زمانی هست که ماهیتو به روح هایی حباب مانند کمک میکنه تا به دنیای بالایی پرواز کنن و بتونن دوباره متولد شن.
در اینجا، واروارا ها از طرف پلیکان ها تهدید میشن و یه پلیکان در حال مرگ، برای ماهیتو توضیح میده که گونه شون به شدت نیاز به بقا داره و بعد از اینکه به این دنیا تبعید شدن، عملا هیچ غذای دیگه ای ندارن و نمی تونن دست از شکار بکشن. این تصویر نمادین، نوعی تراژدی حل نشده رو درون خودش داره و میتونه فردی مثل ماهیتو رو درمورد همزادپنداری با افرادی که عامل مرگ مادرش بودن، به نوعی همزاد پنداری برسونه.
در تراژدی های جنگی ژاپنی، شاید لزوما با افکار ضد نژادی رو به رو نشیم اما نویسنده ممکنه سعی کنه تا با توسل به باورهای شرقی، بیننده رو درمورد زندگی دوباره و یا حتی ارزشمند بودن زندگی کوتاه، توجیه کنه و با این بهونه، سعی کنه تا بیننده رو از سرزنش مقصر یا حتی پیدا کردن مقصر، منصرف کنه.
آدم ها بقاشون به خطر میوفته و نیاز به منابع بیشتر دارن پس به سراغ جنگ میرن. مادر ماهیتو به خاطر بمباران میمیره اما چه اشکالی داره؟ اون یه پدر داره که مهمات نظامی میسازه و به نوبه ی خودش میتونه به دشمنایی که سبب مرگ مادرش شدن آسیب بزنه. آیا پدرش ظاهر بدی داره؟ نه اون عاشق زندگی هست و هیچی نشده قراره بچه ی جدیدی از همسر جدیدش داشته باشه و همه جوره هم سعی میکنه حامی پسرش باشه. این قبیل توجیهات و تلقیناتی که درون این انیمه میشه دید، کاملا نابهنجار هستن.
در جریان نفوذ به قلمرو طوطی های آدم خوار، ماهیتو ناتسوکو رو توی اتاق زایمان، پیدا میکنه. ناتسوکو اونو رد میکنه و ماهیتو هم در جواب، اونو مادر خودش خطاب میکنه. در ادامه، یه کاغذ زنده میشه و حالت تهاجمی پیدا میکنه و سعی میکنه به ماهیتو حمله کنه. ماهیتو بیهوش میشه و در ملاقات با جادوگر، بهش توصیه میشه که با مشکلات مبارزه کنه و قدرت نسل خودشون رو حفظ کنه یعنی به نحوی جای خالی چیزایی که از دست داده رو با تولید مثل و اهمیت دادن به خونواده و روابط خونی حفظ کنه.
در اینجا، جادوگر سعی میکنه تا یه توصیه ی خیلی مسیحی مآبانه برای ماهیتو داشته باشه و تمام کینه هایی که جمع شدن رو کنار بذاره و دوست و دشمن رو ببخشه اما ماهیتو، خیلی سامورایی مآبانه، تصمیم میگیره تا کینه ی خودش رو حفظ کنه و صرفا به افرادی اهمیت بده که دوستش دارن. یعنی هیچ تحلیلی درمورد ماهیت کینه و نحوه ی مدیریت انواعش صورت نمیگیره و صرفا تقابل بین رویکرد های افراطی و تفریطی رو شاهد هستیم.
جمع بندی
در پایان، بسیاری از سمبل های مالیخولیایی این فیلم، نه تنها حل نشده باقی میمونن بلکه توی روان یا ناخودآگاه ماهیتو، تبدیل به پدیده های انتزاعی قدرتمندتری میشن. طلسم و جادو، شبیه به نیروهای سرکوب شده ای که در اثر صحبت نکردن درمورد ناراحتی روانی ایجاد شدن، به شکل نابهنجاری، با ماهیتو و بیننده ای که با اثر به نوعی همدلی رسیده، باقی میمونن.
دور سال بعد از جنگ، ماهیتو با پدرش و ناتسوکو و برادر جدیدش، به توکیو برمیگردن و این پسر، به هیچ عنوان شبیه کسی نیست که افکار ضد جنگ پیدا کرده یا تونسته با تراژدی از دست دادن مادرش، به شکل بهنجاری کنار بیاد. اون شبیه یکی مثل پدرش یا همون افرادی شده که به خودشون اجازه میدن تا یه شهر رو بمباران کنن.