برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
روانشناسا درمورد تاثیر روانی فیلمهای ترسناک چی میگن؟
منتشر شده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
چیزی که پیش از شروع این مطلب لازمه بهش اشاره بشه اینه که این نوشته، با رویکرد خنثی نسبت به فیلم ترسناک نوشته شده، یعنی چیزی که به خودی خود نه مثبت هست و نه منفی.
بخش ابتدایی مطلب، مروری داره روی بازخورد های رایج روانشناسا نسبت به فیلم ترسناک و بخش دوم مقاله، شامل نظرات شخصی نویسنده است. هیچ کدوم از این حرفا هم به این معنی نیست که لازمه از دیدن فیلمای ترسناک اجتناب کنید بلکه سعی بر اینه که ذهن شما رو به سمت داشتن رویکرد انتقادی تری نسبت به محتوایی که مصرف میکنید، تحریک کنه.
روانشناسا مهم ترین مزیت فیلمای ترسناک رو تجربه ی هیجان و ترس کنترل شده میدونن. آدمای زیادی از فیلمای ترسناک لذت میبرن چون این فیلم ها بهشون اجازه میدن ترس رو در محیطی امن تجربه کنن. این تجربه می تونه به تنظیم احساسات و شناخت بهتر واکنش های فرد به خطر، کمک کنه.
شاید منفی ترین بازخوردی که روانشناسا نسبت به فیلم های ترسناک نشون دادن، مرتبط با تاثیر چنین محتوایی روی ذهن بچه ها و نوجووناست. بچه ها و نوجوونا ممکنه به خاطر حساسیت بیشتر به محرک های ترسناک، تاثیر منفی ای بپذیرن و این تاثیرات، خودش رو در قالب کابوس و اضطراب یا آسیب روانی نشون بده که این موضوع هم با توجه به رده بندی سنی فیلم ها، نقدی نیست که متوجه فیلم سازا بشه. این رده بندی ها، مسئولیت هر نوع آسیب روانی به بچه ها رو از روی دوش تولید کننده ها برمیداره.
روانشناسا عقیده دارن که تاثیرپذیری هر فرد از فیلمای ترسناک میتونه متفاوت باشه و تفاوت های شخصیتی، در مواجهه با این نوع فیلم، به خوبی خودش رو نشون میده. افرادی که میل زیادی به تجربه ی هیجان دارن یا حساسیت کمتری به محرک ترس نشون میدن، می تونن به مراتب، لذت بیشتری رو از فیلمای ترسناک ببرن اما یه عده هم هستن که طبع لطیف تری دارن و ممکنه به شکل بدبینانه تری سراغ فیلم ترسناک برن یا گارد محکمی داشته باشن و اصرارشون بر این باشه که فیلمای ترسناک، محصولات آسیب زایی هستن.
درمورد تاثیر مثبت بالقوه ی فیلم های ترسناک، برخی روانشناسا عقیده دارن که این محصولات می تونن به آدما کمک کنن تا با ترس های خودشون رو به رو بشن و احساس کنترل بیشتری روی فوبیاهاشون پیدا کنن. این قبیل فیلما همچنین میتونن به عنوان یک ابزار برای بررسی جنبه های ناشناخته تر روان انسان عمل کنن.
سوالی که میشه مطرح کرد اینه که ژانر وحشت، لزوما روی تاثیر نهایی داستاناش حساسیتی داره یا صرفا دنبال سرگرم کردن مخاطب و فروش محصولاتشه؟
ژانر وحشت، تاریخ دور و درازی داره که بین سرگرمی و ایجاد تجربه ای عمیق تر و تفکربرانگیز، در حرکته. بسیاری از مواقع، فیلم های ژانر وحشت، صرفا به دنبال جلب توجه مخاطب با صحنه های هیجانی، ترسناک یا شوکه کننده است که طبیعتا تمرکزشون روی فروش و موفقیت تجاریه. این نوع فیلما معمولا به جنبه های روانشناختی یا اجتماعی تاثیرشون توجه چندانی ندارن.
اما از یه طرف، فیلم های ترسناکی وجود دارن که به شکل هنرمندانه تری به جنبه های فلسفی، روانشناختی یا حتی اجتماعی ترس پرداختن. بسیاری از منتقدا عقیده دارن که کارایی مثل The Shining یا Get Out نه تنها باعث سرگرمی مخاطب میشن بلکه سراغ نقد اجتماعی یا بررسی جنبه های تاریک روان انسان هم رفتن و چنین محصولاتی رو چهره و گل سرسبد ژانر وحشت میدونن.
اما بیاید نگاه کوتاهی به فیلم The Shining بندازیم و ببینیم که یکی از تحسین شده ترین محصولات ژانر وحشت، دقیقا چطور تونسته برخلاف جریان غالب بر این ژانر حرکت کنه.
این فیلم، ساخته ی استنلی کوبریک در سال 1980، یک اثر ترسناک روانشناختی به حساب میاد که بر اساس رمان مشهور استیون کینگ ساخته شده. داستان درباره ی جک تورنس، نویسنده ای هست که به همراه همسرش وندی و پسرش دنی، به هتلی دور افتاده در کوه های کلرادو میرن تا در فصل زمستان، به عنوان سرایدار کار کنن.
در طول اقامت این خونواده، جک به تدریج تحت تاثیر نیروها ماورایی و تاریک هتل قرار میگیره و دچار جنون میشه. دنی، پسر کوچیک خونواده که توانایی های ذهنی خاصی به اسم "درخشش" داره، می تونه گذشته و آینده رو ببینه و خطرات هتل رو احساس کنه. با گذشت زمان، جک تبدیل به یه تهدید جدی برای خونواده اش میشه و داستان به اوج ترس و چالش میرسه.
این فیلم به خاطر فضاسازی بی نظیر، بازی های چشمگیر و سبک کارگردانی کوبریک، تبدیل به یکی از آثار کلاسیک ژانر وحشت شده.
این سناریو دقیقا چرا تحسین شده؟ به خاطر ترکیب جالب روایت روانشناختی و عناصر ترسناک. خیلیا عقیده دارن که اینجا ما صرفا با یه داستان ترسناک معمولی طرف نیستیم و پرداختن به موضوعات عمیقی مثل جنون، فروپاشی خونواده و تاثیرات محیط بر روان انسان، اونو تبدیل به یه اثر جذاب کرده.
عموما نقد های منفی مطرح شده به این فیلم هم چندان متوجه محتواش نیست و از جمله نقد های منفی پرتکرار میشه به تفاوتش با رمان اصلی، تمرکز بیش از حد بر تکنیک و ریتم کند و طولانیش اشاره کرد.
به شخصه هر چی فکر میکنم نمیفهمم پیام سالم این داستان چیه. بیشتر به نظر میاد که سعی داره یه خونواده ی فرمالیته که بر اساس سنت های جامعه شکل گرفته رو توی موقعیتی قرار بده که تحت فشار روانی، یاد کمبود ها و حسرتای زندگی خودشون بیوفتن و به همدیگه حمله کنن. قدرت پسر خونواده هم به سختی میشه گفت که یه موهبته بلکه مثل چیزی که پدر خونواده درگیرشه، نوعی جنون به نظر میرسه که بخشی از ریشه هاش، به واقعیت متصل هستن.
بیشتر حس میکنم که این داستان، نوعی حس قربانی و بیچاره بودن رو به آدما منتقل میکنه. قربانی بسیاری از داستان های ترسناک، افرادی از طیف محافظ کار جامعه هستن و وقتی با یه موقعیت ماورایی یا شخصیت های سایکو رو به رو میشن، دست و پاشون بسته است و مثل یه قربانی مظلوم جلوه میکنن. خیلی بعید میدونم که همچین سناریوهایی، چندان تحریک کننده ی مخاطب برای ایجاد یک نگاه انتقادی نسبت به عرف جامعه بشه بلکه بیشتر میتونه فرد رو نسبت به خوب بودن و خوب زندگی کردن، ناامید کنه.
بیشتر این قبیل فیلم ها روی ایجاد حس ناامیدی و بی پناهی تمرکز میکنن تا ارائه ی راه حل یا حتی نقد سازنده درمورد جامعه. این مدل از روایت، شخصیت های محافظ کار یا افرادی که نماینده ی عرف اجتماعی هستن رو در موقعیت هایی قرار میده که به جای تطبیق یا غلبه، اغلب قربانی میشن. در نتیجه، مخاطب ممکنه به جای همزاد پنداری با همچین شخصیت هایی، با شخصیت های شرور و منفی داستان، پیوند بیشتری برقرار کنه.
شخصیت های منفی داستان های ترسناک، اغلب قدرت، ارائه یا آزادی عمل بیشری دارن که شخصیت های مثبت یا قربانی، فاقدش هستن. این مساله ممکنه باعث بشه که مخاطب احساس کنه "خوب بودن" چیزیه که شخص رو در برابر خطرات، آسیب پذیر تر میکنه.
شاید یکی از دلایلی که همچین داستان هایی به این شکل روایت میشن، این باشه که ترسوندن مخاطب، به عنوان هدف اصلیشون تعریف شده.
مشکلی که عمدتا با فیلم های ترسناک دارم و باعث میشه با احتیاط زیادی به سراغشون برم اینه که به نظر میاد خیلی از فیلم سازا، با بی مسئولیتی، از این ژانر برای هیجان زده کردن مخاطب استفاده میکنن و ایجاد یه تحریک شدید، براشون مهم ترین هدفه؛ بدون در نظر گرفتن اینکه احتمالا همچین ژانری، همونقدر که پتانسیل ایجاد ترس و وحشت داره، پتانسیل ایجاد آسیب روانی هم داره.
این ژانر به خاطر توانایی ذاتیش در ایجاد واکنش های احساسی قوی، می تونه هم تجربه ای هیجان انگیز باشه و هم به طور بالقوه، خطرناک.
ژانر ترسناک در بهترین حالت خودش میتونه ابزار قدرتمندی برای مواجهه با ترس ها، بیان جنبه های تاریک روان انسان یا حتی نقد اجتماعی باشه اما وقتی این قدرت به شکل ابزاری و صرفا برای تحریک احساسات و فروش تجاری به کار گرفته بشه، به جای تاثیر مثبت، سطحی نگری و ریسک آسیب روانی رو به دنبال داره.
حتی افرادی که میگن ما چندان تحت تاثیر فیلمای ترسناک قرار نمیگیریم یا خیلی از فیلمای ترسناک رو کسل کننده و پیش پا افتاده میدونن، یک زمانی ساده ترین الگوهای ژانر وحشت، براشون تازگی داشته و صرف دنبال کردن آثار مذکور هم توصیفی از تداوم علاقه و تاثیرپذیریشون از این ژانره.
ژانر ترسناک، شدیدا با سادومازوخیسم و چالش های روانی مرتبط باهاش درگیره. با فرض اینکه احساسات سادومازوخیستی به خودی خود نه خوب هستن و نه بد، آیا میشه گفت که ژانر ترسناک، به طور میانگین در مقابل تاثیر روانی ای که داره ایجاد میکنه مسئولیت پذیر بوده؟
به طور میانگین، شاید بشه گفت که ژانر وحشت، در بسیاری از مواقع، بیشتر به جنبه های تجاری و سرگرمی توجه کرده تا مسئولیت پذیری در قبال تاثیرات روانی.
لذت بردن بی هدف از رنج کشیدن انسان
شاید یکی از نابهنجارترین الگوهای پرتکرار در ژانر وحشت، لذت بردن از رنج کشیدن و نابود شدن انسان یا هر موجود زنده ای باشه درحالیکه فیلم، سعی چندانی نمیکنه که هدف و جهت روشنی به این تصاویر سادومازوخیستی بده و هدف فیلم، میشه لذت بردن از رنج کشیدن و رنج دادن به دیگران.
وقتی فیلم های ترسناک صرفا روی نمایش رنج و نابودی تمرکز میکنن، بدون اینکه هدف یا پیام روشنی داشته باشن، به نوعی به بهره برداری از احساسات سادومازوخیتی مخاطب، میشه متهم شون کرد. این رویکرد، نه تنها تصویری از بی مسئولیتی فیلم ساز به حساب میاد بلکه میتونه تاثیر روانی منفی ای داشته باشه و خشونت رو در سطح روانی، عادی سازی کنه.
سوالی که فکر میکنم بهتره در اینجا مطرح بشه اینه که همچین فیلمها یا محصولات سرگرم کننده ای که با دامن زدن به خشونت و رنج، برپایه ی اهداف و انگیزه های نابهنجار ساخته شدن، دقیقا چه تاثیری روی فرهنگ عمومی داشتن؟
شاید شنیده باشید که بعضیا سعی میکنن این ژانرو دخترونه و پسرونه هم جلوه بدن و بگن که فیلم های ترسناک، محصولات مردونه ای هستن و بهتره خانوما از این فیلما استفاده نکنن یا میگن که این فیلما تاثیر بدی روی ذهن مردا نمیذارن و اهمیتی نداره چجوری و چقدر در معرضش قرار بگیرن.
برای این دسته از افراد، یه مثالی رو مطرح میکنم که احتمالا شانس خوبی در برانگیختن نگاه انتقادیشون داره.
شما به عنوان یک مرد، حتی نمی تونید وارد بسیاری از محیط هایی بشید که اختصاص داره به خدمات آرایشی و زیبایی و بسیاری از کسب و کارهای مرتبط با مد و فشن، به حدی فضای زنونه ای پیدا کردن که اصلا اهمیتی به نقد های منفی آقایون نمیدن و این نقد ها رو جانبدارانه میدونن. یعنی اهمیتی نداره حتی چقدر ادبیات پخته و تراش خورده ای در نقد چنین چرخه های کسب ثروت و سرگرم کننده ای داشته باشید؛ در نهایت شما احتمالا متهم میشید به جانبدار بودن و درک نکردن دنیای زن ها.
این نگاه جنسیت زده به هر محصولی، حتی بر علیه منتقدای همجنس هم کار میکنه. یعنی مثلا من یک زنم و میام به همجنس هام میگم که شما دارید به شکل نابهنجاری به بخش های ناسالم عرف، دامن میزنید تا بتونید سود خودتون از صنعت مد و فشن رو افزایش بدید. در ادامه، خیلی احتمال داره که مورد حمله ی تفکرات شدیدا زنانه اما نابهنجاری قرار بگیرم که اتفاقا زنانگی منو هم زیر سوال میبره و محکوم میشن به اینکه زن کاملی نیستم.
چیزی شبیه این نگاه، به کارای ژانر وحشت یا حتی اکشن هم وجود داره. شاید لزوما زیر سایه ی مردانگی ازش حمایت نشه ولی همیشه یه عده هستن که به قولا تعصب یه چیز به ظاهر باحال رو میکشن و سعی دارن منتقدا رو افراد کوته بین و بدون درکی جلوه بدن.
جمع بندی
سواستفاده ی ژانر اکشن از احساسات سادومازوخیستی و ایجاد لذت نابهنجار از رنج دادن موجودات زنده، بدون اینکه هدف مثبت یا حتی خنثایی داشته باشه، موضوع جدی ای به حساب میاد و اتفاقا دامنگیر طیف زیادی از تولیدات مرتبط با این ژانر شده. تاثیر چنین محصولاتی روی سلامت روانی بیننده هاش می تونه به صورت بی تفاوتی نسبت به رنج کشیدن ظاهر بشه و فرد، حتی به نوعی رنجی که خودش داره از زندگی میکشه هم اهمیت نده و توجیه کنه که اینم بخشی از زندگیه و بهترین کار اینه که بزنم به در بیخیالی و باهاش کنار بیام.
گاهی اوقات، بیخیالی و نادیده گرفتن، باعث منتفی شدن مشکل نمیشه بلکه میتونه سطح نابهنجاری و خشونت رو افزایش بده و تجربه ی موجودات زنده از زندگی رو بی ارزش کنه.